رسیدن به آسمایی: 07.01.2010 ؛ نشر در آسمایی: 10.01.2010

پوهندوی دوکتور انور ترابی

در سوگ اندوهبار فرهنگی خاموش

زنده گی شمعی است که اگر داغ و اشک و آه در پی دارد، تلالو، تجلی و گسترش نور آن سودمند و گوارا است. مرگ د رزهدان زیستن نطفه میگیرد و نیستی در ذهن هستی گام میگذارد. آدمی در عرصه زنده گی پا میگذارد و ازدل هستی میگذرد و به سوی نیستی راه میگشاید. در بازار دنیا کالای نیست که برابر با ارزش آدمی باشد. هیچکس را بر پهنه دنیا مجال جاودانه گی نیست، مگر آن که این جاودانه گی با خصلت نیکو و سرشت بی آلایش همراه باشد. مرگ محتومی است که از آن گریز نیست و جاودانه گی زیوری است که هر کس را نصیب نیست.

هر که آمد سیر یأسی زین گلستان کرد ورفت   

گر همه گل بود آخر خون به دامان کردورفت

ولی آنچه در این عرصه قابل ارج و مباهات است وجود انسان به جیث کل به عنوان فکتور عمذة تقابل با نارسای ها و ناپسندی های مشهود جامعه بشری و اثرگذاری آن در روند تکامل انسان اسث.
سخن از درگزشت اندیشمند خاموش انجینر عنایت الله خوشنود است، مردی که نبود آن اندوه سنگین را بر سینه دوستانش برجا گذاشت.
روز دوازدهم دسامبر 2009 تکه ابرهای پراکنده بر سینه آسمان میدویدند و گاهی نور خورشید مجال آن را مییافت تا از پس ابرهای تیره لحظ یی چهره اش را به نمایش بگذارد. خوشنود با قلب خسته و عشق و عطش پوینده چنان در گستره ی اندیشه بیدل دست و پا میزد که گردش عقربه های ساعت را نمی شناخت، او از  چندی به این طرف پژوهشی را در ژرفای تفکر بیدل آغاز نموذه بود و با قلم معجره آسایش عصاره یی از سروده های آن دانشمند سترگ و شاعر گرانمایه را بر صفحات دفتر زیبای خود ساخته اش می آراست، قلمش میدوید و اعجاز مینمود. آخرین بیتی را که درج دفتر زیبایش نمود این بود :
یک قدم راه است بیدل از تو تا دامان خاک      بر سر مژگان چو اشک ایستاده ای بیدار باش

خوشنود آن روز خوشنود تر از روزهای دیگر بود، به همسر محبوبش که یگانه راز و نیازگر خانه اش بود شعر میخواند، قصه میگفت وخنده میکرد،گوی که مرگ را به استهزا گرفته است.باری سر بلند میکند واز نشیمن گاه همیشه گی اش به پا میخیزد .ساعت حدود سه بعد از ظهر است ،اوبه عزم پیاده روی وقدم زن ازپله های زینه آهنی به باغچه زیبایش فرود می آید و به جاده های دور وپیش منزلش فدم میزند. نم نم باران از سینه ابرها فرومیغلتدونمودار اشکی است که برسوگ کسی نثار میگردد
دریغا که او دیگر به منزلش باز نگشت ودفتر پژوهش های او نا تمام ماند ورهسپار منزل جاودانه گی گشت.قلب زخمی خوشنود دیگر با هاها هم نوا نیست وبه یکباره گی «نه» میگوید. ساعت ها بعد پولیس زنگ منزلش را میزند و خبر ناگوار مرگش را به همسرش میدهد. خوشنود خجسته خصال مهربان و کرکتر بی آلایش زمان خود بود، ازدروغ و عیوب انسانی نفرت داشت، مردی بود آرام، راستگو وگوشه نشین که در نهادش پاک دلی ، بصیرت و دانش خو گرفته بود، او خدا را بهتر از دیگران میشناخت . خوشنود قلمزن و خوشنویس ماهری بود که نوک خامه اش مروارید وار آفرینش داشت و با نمونه های نستعلیق ، ثلث و سایر پدیده های خوشنویسی اعجاز مینمود. او به زبان های فارسی ، پشتو، انگلیسی، روسی و هالندی تسلط کلامی داشت. شادروان خوشنود بر اوزان عروضی شعر زیبا میسرود ولی هیچگاهی به فکر تدوین و جمع بندی اشعارش نبود. روزی باهم در باغچه منزلش که نمادی از گل و گیاه های خوشبو بود نشسته بودیم او سروده «باغ من» را به خوانش گرفت که چه خوش زیبا سروده بود، من از آن مثنوی طویل چند بیت را برسبیل نمونه کلام او می آورم:
 
گلبن وگلبته هایش نازنین                      .
باغکی دارم چو فردوس برین                          
هشت در هشت است باغک شصت و چهار
سبز وخرم میشود فصل بهار
کوچک وزیبا وگل باران چنان
کز شمیمش روح میگردد جوان                     
نرگس شهلا قطار اندر قطار
خوشه های سرخ میآرند بار 
دونهال نیم قد مانند نار
نقش کرده در چمن چشم نگار
زیر پا گسترده فالیز ثمیر
بار آرد سبزه ونحنا وسیر
دربن دیوار تاکی همچو مار  
سعی دارد تا خزد با لای دار
کو کوی زیبا نشسته روی شاخ
جفت را گوید نماند قصر وکاخ
گوشه گک جایست از بهر نشین  
یک دوسه چوکی و میز آهنین
روزها تنها نشینم بین باغ
چون ندارم همدم بهتر سراغ
باغ وگلهابش مرا هم دوستان
 محرم رازند و یار راستان
خوشنود خوش نویسی های زیادی را به یادگار گذاشته است که خدا کند روزی این نمونه ها را با اشعار و سروده هایش همسر مهربان او تدوین و چاپ نماید.
عنایت الله خوشنود در سال 1320 هجری خورشیدی در شهر هرات چشم به جهان گشود و در شهر قندهار بزرگ شد. تحصیلات ثانوی را در لیسه میرویس قندهار و تحصیلات عالی را در فاکولته انجینری  پوهنتون کابل به اتمام رسانید، بعد ها با استفاده از بورس تحصیلی به اتحاد شوروی وقت رفت و بعد از میعاد معین با اخذ دیپلم عالی به وطن برگشت . او در ادارات دولتی وظایف سودمندی را به نفع کشور و مردم خود انجام داد و باز هم اشتیاق آموزش او را واداشت تا به سال1984 میلادی غرض تکمیل تحصیلات به کشور هالند سفر کند، خوشنود بعد از اکمال تحصیل نسبت به وضع نا آرام به کشور بازگشت نموده نتوانست و در کشور هلند پناهنده شد. زنده یاد خوشنود به تاریخ 12دسامبر سال 2009 میلادی درشهر دلفت کشور هالند به اثر سکته قلبی جهان فانی راوداع گفت. روحش شاد و فردوس برین جایش باد.
 

برای دیدن نمونه خطاطی شادروان خشنود در اندازهء بزرگ این جا  کلیک کنید