رسیدن به آسمایی: 14.02.2010 ؛ نشر در آسمایی: 27.02.2010

قیوم بشیر


ملبورن – آسترالیا
 

مهتاب دوهفت روزه


دلبرم درد فراق تو زمین گیرم کرد
بال و پر سوخت مرا غمزده دلگیرم کرد
چاره یی نیست خدا را چکنم از غم تو
چونکه با زلف سیاه یکسره زنجیرم کرد
آرزویی که بدل بود ز وصلت گه ی عشق
این عجب حال و هواییست که درگیرم کرد
آن تبسم که به لب های تو بود شام و سحر
همچومهتاب دوهفت روزه یی شبگیرم کرد
چه خوش هنگامه یی بود دیدن رخسارهءتو
که مرا طعم نگاه ی تو نمک گیرم کرد
آن همه ناز و ادأ هایی که بود در بدنت
خاطراتیست که از عشق تو تصویرم کرد
دیگر هیچ خواب نیآید به دو چشمم صنما
که مرا شعله ی دیدار تو تبخیرم کرد
شعله بر جان و دل غمزده افتاده « بشیر»
که به یک سجده ی رخسارتو تنویرم کرد

فبروری 2010 13