رسیدن: 31.01.2012 ؛ نشر : 31.01.2012

متن مطابق به روش املایی نویسنده

دکتور سید خلیل الله هاشمیان

مسرت دارم با یک بیدل شناس آشنا میشوم

بارتباط بیت معروف حضرت بیدل :

هیچ شکلی  بی هیولا قابل صورت نشد +++++ آدمی پیش از آن کادم شود بوزینه بود

د ر نقدی بالای بیت فوق  که  به "بیت بوزینه" شهرت یافته و بقرار ادعای بیدل شناسان محترم افغان از هفتاد سال باینطرف بالای همین بیت تبصره های مختلف صورت گرفته  و  درین اواخر در سایت آسمایی  نشر شده است، با نام بیدل شناس افغان آقای عبید صافی برخوردم . ابتدا ایشان را با شخص دیگری بنام «عبیدالله صافی» که 53 سال قبل میشناختم مغالطه کردم ، اما بکمک آقای حمیدعبیدی بمقاله ای بقلم بیدل شناس عبید صافی آشنا شدم که درپورتال وزین (آسمایی) قبلا نشر شده بود. من آن مقاله تحت عنوان "نگاهی به بیدل و داروین در یک نظریه علمی و فلسفی" را خواندم و حظ بردم ، و خود را مکلف دانستم بالای جهانبینی این دانشمند افغان روشنی اندازم :

بنظر من این بیدل شناس واقعبین یک تحلیل بسیارعالمانه از شناخت بیدل و بیت بوزینه ارائه کرده ، او میگوید: " بحث های بی نتیجه را درزمینه شاهد هستم... بیدل فیلسوف بزرگی بوده که خود بانی فلسفهء نوین زمان خود است و من آنرا «فلسفهء عرفانی» نامیده ام ".  صافی صاحب بار اول در میان بیدل شناسان افغان بین سه عنوان بسیار مهم، یعنی فلسفه، تصوف و عرفان تشخیص و تمییز واقعبینانه نموده است.  او "فلسفه را دید بنیادی در مورد هستی، وجود، عقل و ارزشها"  و " عرفان را یک مرام و یک مکتب برای کشف حقیقت نه از راه استدالال و عقل ، بلکه با ذوق  و اتکاء بحقیقت"  تعریف میکند و میگوید :" اگرعارف از فهم ادراک عاجز ماند با اعتقاد  و تعلیمی که دارد به تحیرعرفانی میرسد و بر اساس ایمان به غیبی که دارد قناعت خود را حاصل میکند . این بسیط ترین مثال بین فلسفه و عرفان اسلامی است و هر کس در ابتدای تعلیم  به همچو مفاهیم  برخورد میکند و برای ادراک آن میکوشد..."

آقای صافی از بیدل نقل قول میکند که " اگر عقل درعرصهء فهم  ربوبیت نمی  تاخت، هیچکس سر تسلیم عبودیت نمی  انداخت."  و به این نتیجه میرسد که  " عرفان بیدل باید مزایای بیشتری نسبت به عرفان تقلیدی داشته باشد..."

آقای عبیدالله صافی بارتباط عرفان اسلامی حضرت بیدل ، شباهت های فکری بین ابن سینا و بیدل را در دو مثال ذیل یادداشت کرده است :

" آنکه از تنعم دنیا روگردانده است «زاهد» نامیده میشود. آنکه بر انجام عبادات از قبیل نماز و روزه وغیره مواظبت دارد بنام «عابد» خوانده میشود. و آنکه ضمیر خود را از توجه به غیرحق باز داشته و متوجه عالم قدس کرده تا نور حق  بدان بتابد، بنام «عارف» شناخته میشود. البته گاهی دو تا ازین عناوین یا هر سه در یک نفر جمع میشود." ( ابن سینا/ الاشارات و التنبیهات) - - (بقسم جملهء معترضه ، میتوان از تعریف بالا چنین نتیجه گرفت که : زاهد + عابد = صوفی  - هاشمیان).

" تقوای اهل دنیا منحصر است دامن از لوث چیدن، به انضباط شرایط صوم و صلات و تقوای اهل عقبی ، منع نفس از شغل مناهی، بطلب درجات مرجات، و تقوای اهل الله ، بازداشتن دل از خطرات اسما وصفات ، بپاس ناموس تنزهء  ذات ." (بیدل / نکات).

آقای عبیدالله صافی بیدل را بنیانگذار فلسفهء نوین خوانده و واقعبینانه مدعی است که " تا زمان بیدل در آثار همه عرفای اسلامی جایی نمی یابیم که به عقل روی خوشی نشان داده باشند . همه از عشق سخن میگویند، و بیدل  شاید اولین عارفی باشد که عقل را شامل عرفان اسلامی ساخت ." صافی صاحب از «مثنوی عرفان» 8 بیت را به تصدیق قول خود آورده که من دو بیت آنرا گزارش میدهم :

در مقامی که  جمع  شد  افهام  +++++ علم  تحقیق کرد  عقلش  نام

عقل  مر ا ت  آ گهی  و رقست  +++++ اسم  جمعیت  شعور  حقست

آقای عبید صافی نظر بیدل را پیرامون تکوین  و خلقت عالم و آدم ،  و "معنی  لفظ  آ د م"  از اول «عرفان بیدل» چنین نقل کرده است :

عشق از مشت خاک آدم ریخت  +++++  آنقدر خون که رنگ عالم ریخت

چیست آدم ؟  تجلی اد راک  +++++  یعنی  آن  فهم  معنی   لولاک

احدیت  بنای  محکم   او    +++++  الف  افتاده  علت   دم   او       آ

دال  او  مغز اول  و انجام  +++++  که در  او حد  وحد تست  تمام        د

میم   آ ن   ختم   خلقت   آ د م   +++++  این  بود   لفظ   معنی    آدم        م

قلزم کاینات  و هر چه در اوست  +++++ جوش  بیتابی  حقیقت  اوست 

بعد از توضیح جهات مختلف جهانبینی حضرت بیدل ، آقای عبید صافی در مقالهء طویل  و وزین خود، در خصوص معنی مصراع دوم بیت بوزینه ( آدمی پیش از آن کادم شود بوزینه بود)، میگوید : "بیدل بر اصل خلقت انسان که خداوند تعالی در قران ذکرکرده (من انسان را از خاک آفریده ام) ، ایمان داشته و این شک و یا اشتباه دوستان بیدل که بیدل را همفکر داروین می پنداشت، زایل شد که انسان را شکل تکاملی  یا ارتفاء یافتهء  هر حیوان دیگر  میدانستند..."

بنظر این طالب العلم ، آقای عبید صافی اولین بیدل شناسی است که با استفاده از عقل و تفکر سالم در عمق معنی بیت بوزینه  راه یافته ، بوزینه را حیوان شناخته ، و نظر "سلسله مراتبی"  یا " سیر تکاملی"   داروین را باساس دلیل و منطق  رد کرده است . از آنجائیکه آقای صافی با اصول و اساسات علم زبانشناسی و مفاهیم  "روبنا"  و "زیربنای " زبان و تئوریهای علم نحو آشنایی کافی ندارند، و اینرا نمیتوان قصور شان شمرد ، اما این بیدل شناس از طریق فلسفه و منطق ،  معنی مصراع  دوم بیت  بوزینه  را  درست درک نموده است.

پیرامون مصراع اول بیت بوزینه (هیچ شکلی بی هیولا  قابل صورت نشد) که جناب صافی صاحب میفرمایند : "مصراع  اول را همه معنی کرده و تقریبا هم نظرند"،  با نظر شان موافق نیستم ، زیرا  این مصراع نظر بیدل نیست  !!! بیدل مفهوم این مصراع را ذهنیت عامه دانسته و آنرا بقسم (ندائیه) آورده و در مصراع  دوم آنرا باساس جهانبینی اسلامی  خود رد کرده است ! در حالیکه همه بیدل شناسان محترم افغان  مصراع  اول  بیت را "ادعای بیدل"  تلقی کرده و به "هیولا" پیچیده  اند !

در بخش دوم مقالهء من که در پورتالهای  «افغان – جرمن آنلاین» و «آسمایی» نشر شده، بعرض رسانیده ام که بیدل شناسان محترم افغان با مفاهیم  «ندائیه»  و «سوالیه»  در زیربنای زبان آشنایی ندارند. این دو مفهوم یکی ملزوم دیگر است ، که اکر تنها «بسوالیه»  اکتفا شود، معضله حل نمیگردد. در بیت های مغلق از قبیل سه بیتی که بطور مثال  در بخش دوم تحلیل شده ، باید زیربنای بیت  را با «ندائیه» که نمودار ذهنیت ناقص عوام میباشد ، بشکافیم و سپس  برای مصراع دوم  از «سوالیه»  کاربگیریم . آنگاه هدف و جهانبینی شاعر آشکارمیگردد.  اینکه بیدل شاناسان محترم افغان  با معاییر علم زبانشناسی بلدیت ندارند،  قصور شان نیست.  اگر هاشمیان مقاله ای بنویسد در بارهء فعالیت مثانه در بدن انسان و مدعی شود که امراض شش و جگر از طریق  افرازات مثانه  تداوی شده میتوانند،  آنگاه اگر طبیبی مقالهء او را بخواند و نویسنده را به اشتباهاتش متوجه بسازد، درینصورت  دو راه  و دو مقوله  وجود دارد :

اگر مشوره  و سفارش طبیب را می پذیرد : " آنکس که نداند و بداند که نداند : در طریق عافیت گراید"

اکر مشوره و سفارش طبیب را نمی پذیرد: "آنکس که نداند و نداند که نداند: در جهل مرکب ابدالدهربماند"

به بیدل شناسان محترم افغان سفارش میکنم مقاله آقای عبیدالله صافی را در پورتال آسمایی بخوانند. بنظر من افغانها باید بجرات یکدیگر خود را باساس واقعیت ها تشویق یا تردید کنند تا از یکدیگر بیاموزیم . هیچکس "مکمل العلوم و الفضایل"  نیست !  همه  بدانش و کمک یکدیگر ضرورت داریم. من شاگرد ادبیات دری بودم و هستم ،  با بیدل از محضر پدر آشنا شدم ، بیدل را خوش دارم و همیشه میخوانم ، اما  در دورهء کار اکادمیک خود در کابل  هیچگاه راجع به بیدل و بیدل شناسی کدام مقاله نتوشته ام –  در امریکا حدود هشت سال قبل از طریق «مجله آئینه افغانستان» به تقاضای افغانها که بعضا اشعار بیدل را برای معنی  و تبصره میفرستادند، حسب الوظیفه  و حتی الوسع جواب گفته ام. یکماه قبل وقتی چند مقاله را درپورتال خواندم و ملتفت شدم که "خاموشی گناه است" ، برای بار اول نقدی " در بیدل شناسی" نوشتم . در فاکولته ادبیات کابل (که نامش جاودان باد) یک مضمون «نقد ادبی» خوانده بودیم  و با معاییر این "کسب"  آشنایی دارم و مطابق بهمان معاییر نقد کرده ام، و باز هم میکنم  .  برای صحتمندی و طول عمر دانشمند بیدل شناس افغان، آقای عبیدالله صافی، دعا میکنم . بیدل شناسان محترم دیگری که نام شان در نقدها ذکر شده،  نه خود شانرا میشناسم  و نه آثار شانرا خوانده ام و بالای نظرات شان باساس نقل قولها تبصره نموده ام. آنها حق دارند توضیحی بهم رسانند و من پاسخ خواهم  گفت  .  با عرض احترام

داکتر سید خلیل الله هاشمیان

مدیرمسئول مجله آئینه افغانستنان  از سال 1988 تا امروز

مورخ 30 جنوری 2013

***

بحث روی یک بیت بیدل - «آدمی هم پیش ازان کادم شود بوزینه بود»

صفحه ی ویژه ی  بحث روی آثار بیدل