رسیدن به آسمایی:14.07.2009 ؛ نشر در آسمایی: 19.07.2009

جاویدفرهاد

 

 

شعر، تجربه نویسی ذهن است

 

رابطه ی شعر با ذهن ، رابطه ی انداموار ( ارگانیک ) است . ذهن ، بستریست برای نطفه بندی تصورات شاعرانه و در واقع شکلگیری اندیشه هایی که به کمک تخیل صورت می گیرد .

این رابطه از تأثیرپذیری های ذهنی از حادثه ها و پدیدها آغاز و سپس در کارگاه ذهن – با توجه به تجربه ی فردی شاعر از جریان آفرینش – شکل پذیرفته وبا ابزار زبان ارایه می شود .

شعر ، تجربه نویسی ذهن است :


آن چه به عنوان تصورات شاعرانه در بستر ذهن شکل می گیرد ، در جریان آفرینش به تجربه ی ذهنی شاعر بدل می شود که پس از تصرف قوه ی تخییل ، به مجموع این داده های ذهنی در زمینه ی تولید ، تجربه نویسی ذهن ( شعر ) می گویند .

تجربه نویسی ذهن به گونه یی فعالیت شاعرانه ی ذهن است و به نحوی شعر – خود – تجربه نویسی ذهن به کمک ابزار زبان است .

به همان اندازه که شعر به حیث مقوله ی تجربه نویسی ذهن ، وابسته به تجربه ی فردی ومیزان تبحر گسترد ه ی شاعر بر کاربرد تخیل خلاق است، احاطه بر کاربرد ظرفیت ها وظرافت های زبانی مانند: نحوه ی به کار گیری واژه ها ، چید مان کلمات ، توجه به آهنگ وموسیقی واژه ها، تنوع وخلاقیت درترکیب های زبانی و... نیز منوط به تجربه واستعداد فردی شاعر است که به هرحال، ظرف بیانی این تجربه نویسی ، زبان است .

تجربه نویسی ذهن ، چیزی فراترازآن چه درذهن به مدد " تخیل " صورت می گیرد ، نیست . هرتصوری درشعر پیش ازمرحله ی تولید ، درکارگاه تجربه ی ذهنی صورت می بندد وشاعرپس از مرحله ی تآثیر پذیری ذهن ازپدیده ها، تآثیرش ازحوادث وپدیدها را ازپرویزن ذهن بیرون کشیده وسپس با ابزارزبان، آن را برای مخاطب ارایه می کند .
درشکل زیر به فرایند این رابطه وپیوند انداموار توجه کنید :

تآثیرپذیری ذهن + پدیده ها و حوادث = تجربه نویسی ذهن به مدد زبان ( مرحله تولید شعر )
برای درک روشنتر از مسآله، ایجاد این رابطه ی انداموار را در شعری از بیدل بزرگ ، نشان می دهم :

زندگانی در جگر خار است و در پا سوزن است
تا نفس باقی است ، در پیراهن ما سوزن است

ماجرای اشک و مژگان ، تا کجا گیرد قرار
ما سراسر آبله ، عالم سراپا سوزن است

تآثیرپذیری ذهن از پدیدهای ناهنجار که به گونه یی به فرورفتن خاروسوزن در بدنه ی زنده گی تشبیه شده و این تصور ناملایم از پدیده ها در کارگاه ذهن تجربه نویسی شده و سپس به کمک زبان به مرحله ی تولید برای مخاطب رسیده است ، همه فرایندی است که به نوعی شاعر به تجربه نویسی آن چه تآثیر از پدیده ها گرفته است ، پرداخته ، و این شعر، به گونه یی همان تجربه نویسی ذهن است که در پیوند انداموار با ذهن شاعر شکل یافته است.

به نمونه ی دیگر این رابطه در بخشی ازشعر " شبانه " ی " شاملو" نگاه کنید :
درنیست
راه نیست.
شب نیست
ماه نیست .
نه روزو
نه آفتاب،
ما
بیرون زمان
ایستاده ایم
بادشنه ی تلخی
درگرده های مان
( ازدفترابراهیم در آتش)

تآثیرپذیری ذهن شاعر از حادثه ی بی سویی و بی زمانی ( بیرون ماندن اززمان ) و یکنواختی همه چیز ، نقطه ی آغاز شعر است و تجربه نویسی این حادثه ( بی سویی و بی زمانی ) با قدرت تخییل و مفهوم بیرون ایستادن از زمان به کمک زبان ، نشان دادن رابطه ی انداموار شعر و ذهن در فرایند آفرینش است ، و به گونه یی، تجربه نویسی ذهن است که در فرم شعر و محتوای شاعرانه ارایه شده است .

افزون براین، تجربه نویسی شاملو تنها درحوزه ی ذهن باقی نمی ماند ، بل او در این شعر به گونه یی به تجربه نویسی زبان نیز می پردازد ، و این تجربه نویسی در زبان ، مشمول چیدمان واژه ها ، موسیقی کلمات ، به کارگیری روش ایجاز در کاربرد کلمه ها و تنوع در ترکیب های زبانی است.

رابطه ی تجربه نویسی ذهن با زبان ، رابطه مهمی است . بسیاری از شاعران که در پیوند دهی این رابطه ی دو جانبه ( تجربه نویسی ذهن با زبان ) ناموفق بوده اند ، فرآورده های آفرینشی شان نیز ناموفق بوده است ، زیرا جدی نگرفتن هریکی از این رابطه ها – چه در عرصه ی ذهنی و چه در زمینه ی زبانی – سبب نشان دادن ضعف شاعر "و ناقص الخلقت " بودن شعر می شود .

بنابر آنچه در این جستار مطرح شد ، شعر در توجیهی ، به گونه یی تجربه نویسی ذهن است که با ابزار زبان ارایه می گردد و در سوی دیگر این تجربه نویسی ، تجربه نویسی زبان قراردارد.