رسیدن به آسمایی:30.06.2009 ؛ نشر در آسمایی: 30.06.2009

 

آصف بره کی
 

ریشخندی بس است!

 

می گویند سطح پیشرفت اقتصادی یک کشور بیشتر بسته گی دارد به سطح صادرات و وارداتش. افغانستان یکی از کشورهای است که از دیر باز میزان صادرات و وارداتش چندان برابری ندارد. قرار معلوم افغانستان بیشتر از هر کشور دگر دنیا کالا وارد می کند و کمتر صادر. دلیل اصلی این گپ به خود خدا و سیاستمدارانش معلوم، مگر یک گپ در این میان مثل آفثاب روشن است و آن این که در افغانستان هنوز به صورت شایسته و بایسته از داشته های طبیعی وغیرطبیعی استفاده ی درست نشده است. مثال هنوز معادن دست نخورده باقی مانده اند. سنگ های قیمتی به صورت غیرعلمی و توسط اشخاص بهره برداری می شوند. نفت و گاز هنوز در ذخیره گاههای طبیعی پنهانست، قالین بافی جریان سریع ندارد، تولیدات زراعتی جریان کند تر دارد، زمین ها بیشتر ماین فرش شده اند تا نبات، درخت و دگر اشجار، صنعت وجود ندارد و بسیار جهات دگری هم است که افغانستان از آنها تا هنوز نمی خواهد به حیث اقلام مهم صادراتی استفاده کند. دلیل این کار هم به خود خدا معلوم که افغانستان چشم به راه چه و کیست یا بخل دارد و از داشته هایش نمی خواهد دگران مستفید شوند، یا هم مثل معامله گران سفسطه باز چشم به راه آنست تا داشته ها و ذخایر سایر کشورها به پایان برسد و آنگاه افغانستان داشته هایش را با قیمت های صد و هزار چند بلندتر به بازار جهانی عرضه کند و در آنصورت "قصد پس و پیش عقبمانده گی چندین صد ساله را بگیرد". ولی مشورت آنست تا دیر نشده افغانستان از این داشته ها استفاده کند چه مگر باقی ملت های دنیا با سیر امروزی پیشرفت همه به سیارات دگری بکوچند و "عاصی ماند و دوزخ" آنگاه افغانستان با این همه داشته ها چه کند که نتواند به بازار عرضه کند چون تقاضای برای آن وجود نخواهد داشت. تا دیر نشده امروز باید ازآنها به خاطر وفرت شان بهره برداری درست بکند، از جمله یکی هم ازاضافه تولید کاندیدان ریاست جمهوری، سگ جنگی، بودنه بازی، سیاست بازی، بچه بازی، پارلمان بازی، دزدی، آدم ربایی، شاعری، نویسنده گی، قاچاقبری، تاریخ سازی، قهرمانسازی، مرغ جنگی و....

و در این شب و روزها هم که سر و صدای انتخابات ریاست جمهوری به حد بیسابقه بالاست، به نظر میرسد این قسم گپ ها در این سرزمین وقت و ناوقت بسیار پایین و بالا می شوند، مگرکمتر چیزی تغیر می خورد به استثنای حرف ها، تعهدات و چهره ها ولی بازهم نباید که به جریانات امروز اینقدر بدبین بود. باید که در برخورد با جریاتات کمی از انصاف و چیزی هم از خوشبینی و واقعبینی کار گرفت. مثال تنها همین رقم (41 منفی چند) کاندید مقام ریاست جمهوری و صد و چند حزب سیاسی معنای آن را دارد که افغانستان باید نه تنها قلب آسیا که " قلب دموکراسی" هم خوانده شود. تصور کنید برای خدا یک لحظه تصور کنید که در کدام گوشته ی دنیا ملت و مملکتی پیدا می شود که بتواند (41 منفی چند) کاندید برای پست ریاست چمهوری ارایه کند" ای خودش زور، بازو، دل و گرده می خواهد".

و در کنار همه ی این واقعیت ها هنوز هم برخی ها داد از نبود دموکراسی می زنند، اگر همین رقم کاندیدان ریاست جمهوری معنای دموکراسی را ندارد، پس چه نام و تعریف دگری برای این واقعیت میتوان یافت. در این کشور مردم بیشتر با گرسنه گی و سوته کراسی خو کرده اند، اگر هم شکم شان را سیر ساختی و دموکراسی به این مقیاس برایشان مهیا کردی، دگر خود را از "چته می کشند" و داد می زنند که دموکراسی وجود ندارد. این مثال دموکراسی افغانستان باید حتا امریکا و غرب اروپا را شرمسار کند. آنها از چهار تا شش سال "می زنند و می کنند" تا یکی دو تا کاندید ریاست جمهوری پیدا کنند، مگر در افغانستان همین که نام از انتخابات ریاست جمهوری برده می شود، بلافاصله هزاران کاندید پشت دروازه ی شعبه  ی نامنویسی ایستاده اند. بسیاری شان سالهاست که بیکار و بی روزگار اینسو و آنسو سرگردان بوده اند. سالها برای همین کار و غریبی "ریاست جمهوری" ریاضت کشیده، چشم به راه بوده اند.

به هرحال، بیاییم بر سر اصل مسله، می گویند افغانستان دارای حدود 20 – 30 ملیون نفوس است. در آن بیشتر از17 اقلیت به سر می برند. حال منصفانه باید گفت که این رقم (41 منفی چند) کاندید ریاست جمهوری به مقایسه داده های بالا خیلی زیاد اند، ولی داد خدا داد خداست، اگر برای هر 3000 رسما و 20000 واقعا باشنده افغانستان یک داکتر پزشک وجود دارد، افغانستان باید برای صدور کاندیدان اضافه تولید ریاست جمهوری خود فکری بکند. مثال باید صدور کاندیدان ریاست جمهوری را به کشورهای غیردموکراتیک و دموکراتیک که درگیر نبود و کمبود کاندید ریاست جمهوری هستند، باید از افغانستان صادر شوند- مثال به ایران، جمهوری مغولستان، زیمبابوی، روسیه، ازبکستان، ترکمنستان، پاکستان، کوریای شمالی حتا به امریکا و اروپا و حتما که به کشورهای عربی شرق میانه که روسای جمهوری در آن کشورها ده ها سال به کرسی ریاست چسپیده اند و با این پست به شکل میراثی معامله می کنند که این مقام بسا از پدر به پسر واگذار می شود.

افغانستان باید حتما این کار را بکند. باید که این قدر بخیل نباشد، از هستی و دارایی های خدا داده اش به ویژه از اضافه تولید کاندید ریاست جمهوری به صادرات بپردازد. هند و چین که از صادرات تار، سوزن، دال، نخود، لوبیا تا بته و مصاله ی دیگ پیسه می سازد افغانستان چرا نباید از اضافه تولید کاندیدان "کته وسوته"ی ریاست جمهوری خود پیسه نسازد.

راستی فراموش نکنیم که از روی مصلحت و اصول داد و ستد تجارت بین المللی، افغانستان باید برابر صادرات به کشورهای خارج طرف معامله کمی به واردات متخصان امور تخنیکی و کامپیوتری، انجینران ساختمانی ، کارمندان خدمات طبی، زراعتی، معلم و... هم بپردازد (با آن که برای این افراد نیاز و تقاضای چندانی در بازار داخلی وجود ندارد!!!).

بین خودما من هم یکی ازعلاقمندان نامزدی به مقام ریاست جمهوری آینده ی قریب هستم. و یکی از مواد برنامه های اصلاحاتی خود را همین اکنون افشا می کنم. اگر من "رییس جمهور" شوم دو کار مهم را فقط در روز اول پیروزی خود انجام میدهم و منتظر لویه مویه جرگه هم نمی مانم:

اول – سیستم سیاسی افغانستان را به شکل طبابت نو جراحی پلاستیکی می کنم یعنی این که افغانستان باید دارای فقط یک سیستم سیاسی نباشد، اصل دموکراسی ایبجاب می کند و آنهم دموکراسی که افغانستان "قلب آن شمرده می شود" در آن تمام انواع سیستم های سیاسی مروج دنیا عیار باشد هم ریاست جمهوری، هم پارلمانی، هم امپراتوری و هم امارتی.... ما تا چه وقت "به دهل دگران برقصیم" چرا از دنیا هر چیر را نقل کنیم که سیستم سیاسی کشور یا فقط ریاستی باشد یا پارلمانی.

در افغانستان صد دلیل مقنع وجود دارد که در آن باید هر نوع سیستم سیاسی فعال باشد. اول خو عملا می بینیم که هر کاندید ریاست جمهوری، هر کاندید وکیل شورا (پارلمان) علاقه مند به استقرار یک نوع خاص رژیم سیاسی اند، بنا تا به نظارت "جنگ و چنگوی" مثل همیش بنشینیم بهتر است که دل همه را خوش ساخته باشیم و در کشور همزمان تمام انواع مشروع و غیرمشروع رژیم های سیاسی را تجربه کنیم در غیرآن تا ابد ابد همین "جنگ و چنگوی" باقی خواهد ماند. اصلا شما "خو" خودتان شاهد هستید که امروز در افغانستان عملا انواع مختلفه رژیم های سیاسی فعال اند. ولایات شمالی دو سه شاه یا امیر دارند، در بخش هایی ازغرب و جنوب همچنان عملا امارات فعال و امیران حاکم اند. اگر یک برادر امیر کابل است، برادر دگر امیر یک ولایت و به همین سان.

دوم - این که دور ریاست جمهوری را شش ماه می سازم (تاانتقال قدرت به رئیس جمهوری جدید بدون جنگ و چنگوی، کودتا و خونریزی صورت بگیرد) همزمان دور وکالت در پارلمان (شورای ملی) را یکسال می سازم اول به خاطر آن که در یک نوبت خلاف رییس جمهوری حدود چند صد وکیل (نماینده ی پارلمان) انتخاب می شود. دوم به خاطر آن که اگر در دور شش ماه مدتی بین انتخابات ریاست جمهوری خلا غیابت رییس جمهوری پیش آید، پارلمان باید اداره ی امور را به تنهایی در دست داشته باشد.

پست ریاست جمهوری قطعا بیشتر از شش ماه نباشد. پشت کار و بارش نگردید برادر، در افغانستان هر چیز خود به خود پیش می رود چه بخواهیم چه نخواهیم. ساختمانها توسط معماران و مهنداسان خارجی به خصوص از کشورهای همجوار و منطقه ساخته می شوند. کلنیک ها ی طبی، بانک ها و تلویزیونها و هر چیز دگری که شما بخواهید. ما تنها شعر و شعار خوب می توانیم بگویم. میگویند در سرزمینی که شعر زیاد گفته می شود کار عملی و عمرانی بسیار کم واقع می شود. به هر حال راست و دروغ این گپ هم به خود خدا معلوم. خلاصه حتا در امور جنگ و دفاع از کشورهم شکر 32 ملت دنیا اشتراک دارند؛  پس برای یک رییس جمهوری که تنها باید "رییس جمهور" باشد و امور کشور را دگران "پس و پیش" ببرند همین شش ماه هم خیلی زیاد است. بگذارید که به همه نوبت برسد. باید که جلو "جنگ و چنگوی" گرفته شود.تا به حال شرم و "خیله خندی" زیاد شد. بگذار پس ازاین هر چیز به نوبت اجرا شود، مثال هر کس که امضای زیاد گرفت، حزب و تنظیم قوی داشت، خود را از تبار این و یا آن تمدن پیشین عصرعتیقه و یا هم از تبار قوم و قبیله ی پادشاه زاده شمرد، همان کاندید حق اولیت داشته باشد. ریشخندی بس است. در سی سال گذشته زیاد ریشخندی شد و دیدید که سرنوشت به کجاها کشید، بیایید از درسهای تلخ گذشته بیاموزیم.

(پایان)