رسیدن:  11.11.2011 ؛ نشر : 04.11.2011

بلقیس بسمل

مسلمانِ حلال خور
 

(در یک خوراکه فروشی افغانی در خارج از افغانستان ):

ـ کاکاسلام !

ـ علیکم سلام بچیم ، بفرما چی کار داری؟

ـ از افغانستان به خانه ما یک مهمان نو آمده ، ازیکه در مقابل حلال و حرام یک کمی واری حساس است ، مادرم مرا روان کرده تا ازینجه ...

ـ اوه بچیم، پس چرا نیاوردیش همرایت؟ در دکان ما تمام چیزها حلال اس، از گشنیز حلال گرفته تا اسپند حلال، لباسهای افغانی حلال ، زیورات حلال ، ضروف آشپزخانه ی حلال، یک کمی پیشتر برو، دست راست، تبله و آرمونیه ی حلال. او طرفتر در او الماری، کتاب‌های فارسی حلال داریم. اِینه این‌ها همه کست و سی دی های حلال...

ـ کاکاجان، مگر مه یک چیز کار دارم :تخم حلال مرغ .

ـ چرا نی، تخم حلال مرغ هم موجود اس ،البته از مرغک های با ستر و گوشه نشین وطنِ خودما، چند درجن کار داری؟

ـ یک دانه.

ـ اوو ، یک دانه؟

ـ بلی ، و ایره هم برای چشک حلال میبرم ، تا نه گویند تخمِ خوک است.


آلمان ، سپتامبر 2011