رسیدن:  26.06.2011 ؛ نشر : 28.06.2011

نورالله وثوق

کوچه ی محبت

نکند خدا نکرده مثلا طرف نیاید
سرِ وقتِ خود شکاری به سرِ مَصَف نیاید

قدِ من کمان شد از غم دلِ من به گریه مدغم
نکند که تیرِ عشقش به برِ هدف نیاید

به در سرای الفت چه قَدَر نشسته باشم
ز دهانِ اشترِ  دل چه کنم که کف نیاید

پدرِ جفا بسوزد ز چنین خلف که دارد
به گمانِ قاصرِ من بتِ ناخلف نیاید
اگر او به دورِ الفت به هوای رقصِ ناز است
ز چه رو به گوشِ کوچه تپ و تاپِ دف نیاید
دل و گُرده ام کفیده نفسم به لب رسیده
که رقیب ناگهانی به میانِ صف نیاید
به دو دستِ خالی خودبه کجا روم خدایا
ا گرم نگاهِ گرمش دگرم به کف نیاید

سرِ کوچه ی محبت دلِ من به صد طرف رفت
نکند خدا نکرده مثلا طرف نیاید
........
5/4/1390