رسیدن به آسمایی:  22.02.2011 ؛ نشر در آسمایی: 22.02.2011

 

نورالله وثوق


همآوا با جوانان عرب و پیامی به قذافیان سربه زیر
..........
کولاک
...

حلقه درگوش
سرابی را به غفلت کردة نوش
نگشتی با دل دریا هماغوش
فراموشی سراغت را نگیرد
کجایی ای غلام حلقه در گوش
.......
دست فرداها
اگر شاه و اگر میر و وزیرید
دگر در پیش توفان سر به زیرید
شما و کنج ذلت بار تاریخ
شما در دست فرداها اسیرید
......

هیولای جهانی
چها این بال بد آهنگ دارد
که در دامان هر پر سنگ دارد
بترس از این هیولای جهانی
که حتی با خدا هم جنگ دارد
.......
کولاک
زدی برهم صدای درد ما را
بخور سیلی آه سرد ما را
تو و غرقاب این کولاکِ کولاک
ببین طوفان ره آورد ما را
.......
بحر حیرانی
شنو از سینه مان سوز دعا را
بیاموز از دل عاشق شنا را
گمان من به دست کم گرفتی
نگاه تندِ      خون گرم ما را
..........
حنای بی رنگ
دل من با شما جنگی ندارد
به دستِ دیده اش سنگی ندارد
به حق قطره قطره خون عاشق
حنای تان دگر رنگی ندارد
.........
درفش و داغ
دگر امروزِِ    شب   فردا ندارد
سر    همراهی    تان  پاندارد
سر آمد عمر   تومار    توحُّش
درفش و داغ   تان معنی ندارد
........
دوران آرامش
سخن از زاری و خواهش گذشته
دگر آب از سرِ دانش گذشته
جهنم شد جنون جهل وجورت
تو را دوران آرامش گذشته
........
دیوار ترس
نه در جیب جنایت   ارز داریم
نه پروا   از   بروز   درز داریم
در و دیوار ترس   ما فرو ریخت
برایت مژده های   لرز داریم
......
دلهای همآغوش
جنایت را به پشتت بار میزن
سرت را بر سر  دیوار می زن
سرِ چارسوی دلهای همآغوش
جنونت را به هر سر جار میزن
...............
یک جهان پر
برو تا عشق پرور گردی ای دل
به اوج دیده سنگر گردی ای دل
به هر جا مرغ بی بال و پری هست
برایش یک جهان پر گردی ای دل
.......
سه شنبه 1389/12/3