18.03.2015

اسماعیل فروغی

نگاهی شتابنده بر وضعیت کنونی موسیقی افغانستان

 

میخواهم از پیش روشن نمایم که هدف از این نگاه شتابنده بر وضعیت آشفته ی موسیقی کشور ، نه به نقد کشیدن سیستماتیک موسیقی افغانستان ؛ بلکه خلق انگیزه ای برای بحث و جدل بیشتر درباره ی وضعیت آشفته ی موسیقی ما و دریافت راه حل هایی برای نجات آن میباشد .

همه میدانیم که نبود نقد سالم و سازنده  در تمام عرصه های زنده گی ما ــ از جمله در عرصه ی هنر و فرهنگ ، یکی از کمبودیهای جدی ماست که هرگاه به رفع آن نپردازیم ، هرگز به اعتلا و شگوفایی دست نمی یابیم .  زمانیکه میخواستم این یادداشتها را بنویسم ، بار دیگر متوجه شدم که در عرصه ی موسیقی هم ما به کمبود مطلق نقد علمی وسازنده مواجه هستیم .  واگر به اصطلاح مرا به کفر نگیرید، ما تاهنوز یک نوشته ی علمی ــ تحقیقی کامل ( درسیمای کتاب یا مقاله ی تحقیقی ) درباره ی وضعیت اسفبار موسیقی افغانستان نداریم . حقایق نشان میدهد که بزرگان و صاحبنظران موسیقی ما  تا حد زیادی  نسبت به وضعیت آشفته ی موسیقی کشور بی پروا و بی تفاوت بوده ، تقریباً همه ( به استثنای چند تن محدود ) ، نظاره گر سقوط و ابتذال آشکار موسیقی مملکت خویش اند . کسی نیست تا  کم ازکم به تشریح این وضعیت آشفته و عوامل و دلایل ایجاد آن پرداخته ، راههای عملی جلوگیری از سقوط بیشتر در پرتگاه ابتذال را ، پیشنهاد نماید.                         

هرچند هنرمندان انگشت شماری چون داکتر ناصر سرمست ، وحید قاسمی ، فرهاد دریا ، امیرجان صبوری ، غلام علی حیدر نیساز و برخی دیگر ... گاهگاهی بشکل پراگنده و تصادفی ، به تشریح وضعیت رقتبار موسیقی ما پرداخته و راه حل هایی را نشانی داده اند ؛ اما اینها نه بسنده بوده است ونه درمان دردجانکاهی که موسیقی ما را بخود پیچانیده است . اساساً تا جاییکه من پی برده ام ، بزرگان و صاحبنظران موسیقی ما درباره ی وضعیت موسیقی کشور نمیخواهند ابراز نظر نمایند . آنان یا سربه زیر افگنده و خاموش اند و یا با قبول دعوتهای پرزرق و برق برنامه های تلویزیونی که بیشتر بمنظور استفاده ی تجارتی از نام و حضورشان در آن برنامه ها ، صورت میگیرد  ؛ بجای انتقاد از ترانه های بد ، همان ترانه های مبتذل و بازاری را تحسین نموده ، به هرکدام نمره ی 10 میدهند وهیچ اشاره ای هم به وضعیت رقتبار موسیقی کشور نمینمایند .    

ازین که بگذریم ؛ به باورمن موسیقی بیشترهنرشنیدن است ــ هنر صدا و صوت خوش  که به یاری آن ، آدمها به وننن خوشی و لذت معنوی دست یافته ، پیامهای گونه گون را به شیوه ی پر از لطفی ازهنرمندان کسب نموده یا  به هنرپذیران انتقال میدهد .  اما با درد و دریغ ، از دیرباز است که ما آن صدا و صوت خوش را که بما آرامش بخشیده و لحظات تنهایی ما را همدم و همنفس باشد ، بسیارضعیف و کم میشنویم  .

طوریکه معلوم است ، اساساً  از چند سال به اینسوست که ما  موسیقی را نمیشنویم  بلکه آنرا بیشتر میبینیم . این بدان معنا که با براه افتادن بیش از چهل دستگاه تلویزیونی در کشور ، موسیقی ما از راه ارایه ی رقصهای ناجور زنان و دختران رقاص ، بیشتربرای دیدن تولید میشود تا برای شنیدن  . بیشترینه ی این ترانه ها آنقدر با رقصهای نا مناسب تهیه و پخش میشوند  که گاهی آدم از تماشای آن با اعضای خانواده اش در زیر یک سقف ، پشیمان میشود .

از سوی دیگر ،  بسیاری آوازخوانان امروزین ما به تصنیف ، شعر ، نوازند ه گی و آهنگسازی اهمیت چندانی قایل نشده ، خود تمام وظایف را به تنهایی به انجام میرسانند . ( هم کوزه میشوند ، هم کوزه گر و هم گل کوزه . )  به همین دلیل است که ترانه ها اکثراً بی مزه وتکراری ، میلودی ها کاپی وبیگانه و تصنبف ها اغلباً همراه با اشتباهات زبانی و شعریست .  در بسیاری ترانه ها جای آلات ساز ــ بخصوص آلات ساز وطنی ، خالی شده و ترس آن میرود که تا چند سال دیگر شکل و شمایل آلات ساز اصلی ما ، برای همه ــ حتا برای آوازخوانان ما ــ بیگانه شود .  فشرده اینکه بی پروایی و ساده انگاری رسانه های تصویری سبب شده است تا موسیقی غزل ، موسیقی فولکلوریک و محلی و موسیقی کلاسیک ؛ به حاشیه رانده شده ، بازار ترانه های کاپی ، بی مزه و تکراری ، هر روز گرمتر از روز پیش گردد . 

( 2 )

 

مبالغه و اغراق در فرهنگ زدایی از راه ارایه ی  موسیقی بد آنهم همراه با رقصهای جلف ، بحدی است که گاهی هرگاه زبان برخی ترانه ها را نشنوی و یا ندانی ، باورت نمیآید که آن ترانه و ترانه خوان ، افغانستانی باشد و از میان مردمی که چهل سال است کشور و مردمش در آتش جنگ میسوزد ــ آنهم جنگی که بخواهی نخواهی یکی از جوانب قدرتمندش بنیادگرایان و متعصبان مذهبیست .  به همین ارتباط ، میخواهم به یک خاطره ی شخصی ام اشاره ی کوتاهی داشته باشم:            

باری با یکی از دوستان آلمانی ام ، یکی از برنامه های موسیقی افغانی را از یک تلویزیون افغانی تماشا میکردیم . هنوز دقیقه ای از ترانه را ندیده بودیم که دوستم با تعجب از من پرسید : تو که ستلایت داری و میتوانی همواره برنامه های خودتانرا ببینی ؛ چرا امروز تلویزیون غیر افغانی را تماشا میکنی ؟ نکند بخاطر من باشد ؟ گفتم : دوست عزیز ، همین هم تلویزیون افغانیست و خانم هنرمند هم آوازخوان خودماست .  باز پرسید :  در افغانستان زنان اجازه دارند چنین مست و مستانه با لباسهای چسپیده و نازک برقصند ؟ راستش ازینکه پاسخ قانع کننده ای برایش نداشتم ، خاموش ماندم .                                                                                                                                   درست است که طی سالهای اخیر موسیقی ما  به آزادیهای نسبی دست یافته و از نگاه کمی رشد قابل ملاحظه ای داشته است ؛ اما نباید از یاد ببریم که موسیقی امروزی ما از میان آتش و دود قد بلند کرده و هنوز درحال مبارزه و جنگ با تعصبات و تنگ نظری های مذهبی و سنتی است . هرگاه این نهالِ دوباره سبز شده ، با چونین بی پروایی و بی محتوایی پرورش یا بد  ، نتنها به اعتلا و باروری نخواهد رسید ؛ بلکه قامتش هم دوباره خواهد شکست .  و اینبار نه توسط بنیادگرایان مذهبی  بلکه توسط دستان خود اهل این هنر شکوهمند و مسوولین بی پروای امور هنری ــ فرهنگی کشور  .                                                                                                                                 

آنگونه که معلوم است ، موسقی ما طی سالهای اخیر از نظر کمی رشد قابل ملاحظه ای داشته است ؛ اما تا هنوزاز محتوای کارآمد و سازنده بی بهره است . موسیقی ما ( به استثنای چند ترانه ی محدود از چند هنرمند بسیار محدود  ) ، هنوز پیام روشنی برای مخاطبین خویش نداشته و متن آنرا عمدتاً روزمره گی ها و بیهوده گی های فریبنده تشکیل میدهد .

 به باورمن برخورد هنرمندان و هنرپذیران ما نسبت به موسیقی ، تاهنوز برخوردی ابتدایی و بسیار تاریخ تیرشده است . تاکنون حتا هنرمندان ما با اتکا به همان مقوله ی آشنای " موسیقی غذای روح است " ،  موسیقی را  تنها وسیله ی خوشگذرانی و تفریح می پندارند و بس . متأسفانه هنرمندان و هنر پذیران ما اکثراً تا هنوز به این باور نرسیده اند که حالا موسیقی نه تنها غذای روح بلکه وسیله ی موثری برای درمان دردهای گونه گون و وسیله ی ارشمندی برای رسیدن به اهداف بزرگ فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و حتا اقتصادی بحساب میآید .                     

( 3 )

ازجانب دیگر، باوجود امکانات و فرصتها یی که طی سالهای اخیر برای رشد دوباره ی موسیقی ما پدید آمده است ، کار بنیادی بخاطر رشد و اعتلای موسیقی افغانستان از سوی مسوولین ــ بخصوص مسوولین  وزارت اطلاعات و فرهنگ  صورت نگرفته است . و درست از اثر همین بی توجهی بوده است که این هنر گرانبار رشد متوازن و متناسب  با نیازهای زمان در جامعه ی ما نداشته است . چنانچه هنوزهم از موسیقی بیشتر برای بیان احساسات ساده ی عاشقانه استفاده صورت گرفته ، نقش سازنده و کارآمد موسیقی در توضیح و تشریح حالات واوضاع جامعه و موثریت آن در پدیدآوردن دگرگونی ها و تحولات جدی ، برای اکثریت هنرمندان ما بیگانه و ناآشنا مانده است.

قابل یاد آوریست که تنها کاراساسی و بنیادی بخاطر حفاظت واعتلای موسیقی کشور ، از سوی شخصیت ارجمند مملکت ما جناب داکتر احمد ناصر سرمست صورت گرفته است که تاریخ هنر کشور، خدمات ارزشمند ایشانرا همیشه بخاطر خواهد سپرد . ایجاد و تأسیس انستیتوت ملی موسیقی افغانستان ، به ابتکار و همت والای داکتر سرمست ، اساسی ترین و با ارزش ترین کاریست که در تاریخ موسیقی کشوراتفاق افتاده است . تنها از راه اینگونه تأسیسات علمی و اکادیمیک است که ما قادر به حفظ و اعتلای موسیقی ــ بخصوص موسیقی محلی ، سنتی و فولکلوریک خویش خواهیم شد.    

واما چه باید کرد تا موسیقی کشور را ازین آشفته گی و وضعیت بحرانی نجات ببخشیم ؟ 

چطور میتوان جلو پخش و گسترش موسیقی مبتذل ، کاپی و تکراری را گرفت ؟                            

چه راهها یی وجود دارد تا موسیقی امروزی را در مسیر درست و علمی سوق داده ، زمینه های مساعد رشد واعتلای موسیقی خوب در کشور را فراهم نماییم  ؟ 

 با طرح این پرسشگونه ها ،  دامن این بحث را گسترده ، از هنرمندان و هموطنان صاحبدل و صاحب نظرم که علاقمند رشد و اعتلای موسیقی خوب در کشورهستند ، صمیمانه طلب میکنم تا نظریات و راهنمود هایشانرا برای اهل موسیقی و ادارات مسوول بنویسند و با استفاده از راهها و شیوه های مختلف ، آنرا در اختیارعموم نیز قرار بدهند .                                                                  

ــ  به باورمن ، بخاطر رشد و توسعه ی موسیقی خوب در کشور ، قبل ازهمه باید یک استراتژی مشخص و یک برنامه و پلان علمی مطابق نیازهای جامعه ی ما وجود داشته باشد . وزارت اطلاعات و فرهنگ و سازمانها و ادارات مسوول هنری ما مکلفیت دارند تا با پدیده ی موسیقی ، مسوولانه تر برخورد نموده ، در تهیه و تدوین این استراتژی و برنامه ، عملاً سهم جدی بگیرند.   

ــ  بخاطرتوسعه ی تحصیلات اکادیمیک موسیقی درکشور ، از ابتکارات و دستآوردهای ارزشمند انستیتوت ملی موسیقی افغانستان ، استفاده ی عملی صورت گرفته ، دولت در ایجاد و گسترش  موسسات اکادیمیک همانند ، کوشش بیشتر بخرج دهد . 

 ــ  بمنظورحفاظت و رشد موسیقی سنتی ــ فولکلوریک و محلی افغانستان ، هم ادارات مسوول هنری ــ فرهنگی و هم رسانه های گروهی ،  برنامه ها و پلانهای مشخص وعلمی طرح نموده ، معرفی و ترویج موسیقی اصیل فولکلوریک و محلی را در صدر وظایف خویش قرار دهند .                    

 ــ  رسانه های گروهی کشور ، از تعداد نشستهای سیاسی شان کم کرده ، با تدویر میزگرد های هنری ــ فرهنگی ، به یاری صاحبنظران موسیقی ، راه های برون رفت از وضعیت آشفته ی کنونی را جستجو نمایند . 

ــ  رسانه های تصویری باید با پدیده ی موسیقی برخورد مسوولانه تر نمایند . آنان باید  در پخش و نشر موسیقی از اصول سختگیرانه تر استفاده نموده ، مانع پخش ترانه های مبتذل ، کاپی و تکراری شوند.    

 

( 4 )

از نگاه من دایرکردن جشنواره های شکوهمند موسیقی ، تهیه و نشر برنامه های جالب        " ستاره ی افغان " ، " صدای افغانستان " و مانند اینها ... یک پیشرفت و یک دستآورد است ؛ اما من هرگز با شیوه ی برخورد این برنامه ها با موسیقی و نوآموزان موسیقی ، که همیشه با همدردی و دلسوزی با کاندیدان و گاهگاهی علایق شخصی همراه است ، موافق نبوده ام .     

به باورمن ضروراست این برنامه ها  ،  تنها با شرکت داوران با صلاحیت ، تهیه شده و فقط موسیقی و هنرمند شایسته را بدون حب و بغض و عاری از دلسوزی و همدردی ، تشویق و تحسین نمایند .

به آرزوی شگوفایی و اعتلای موسیقی خوب در افغانستان .     

      پایان ــ مارچ 2015