رسیدن به آسمایی :03.2008 .03؛ تاریخ نشر در آسمایی :03.2008 .04

 

سمیع حامد

 

همسفر

برای یاری که از پشت میله ها خواست مهمان غزل من باشد

 

 

همسفر! از این خطر تا آن خبر ...سر پیش روست

سر به سرسر... همسفر! بر دار و بر در پیش روست

سیل گرگان گرسنه میرسد از پشت سر

چاهسار نابرادر هم برادر! پیش روست

نیست از خارا شکایت – این حکایت کهنه است –

آه! صد دیوار بی کلکین مرمر پیش روست

فرصت اتراق در این دشت سبزا مرده نیست

یک قدم مانده به دم ...زخم مکرر پیش روست

مشت را پتک رهایی ساز- پتک اعتراض-

استخوان پوک – اما سخت – منبر پیش روست

 

مشت را فریاد کن تا پشت زندان بشکند

دور... اما، با تو یک آغاز دیگر پیش روست