10.2014 .15

رتبیل شامل آهنگ

"آدمی هم پیش از آن کادم شود بوزینه بود"

 

معرفی اثر جدید حمیدالله روغ

 

زمانی که ابوالمعانی بیدل (1644 -1720م. )، که سیر فکراش آسان نیست، بیت معروفی "آدمی هم پیش از آن کادم شود بوزینه بود"را نوشت، چارلز داروین (1809- 1882) و نظریه ی "تکامل" اش هنوز تولد نشده بود. به هر حال از آن زمان تا به امروز فرهیخته گان فراوان در مورد بوزینه بودن آدمی و این که هدف بیدل از این ادعا چه بوده، فکر و غور نموده اند. پسانتر ها که نظریه ی داروین جهانگیر شد، برخی ها این پرسش را مطرح کردند که آیا رابطه یی میان افکار بیدل و داروین وجود داشته یا خیر. به همین سلسله حالا دکتور حمیدالله روغ، کتابی را تحت عنوان "یک گام در راه فهمیدن بیدل" در 345 صفحه تهیه کرده که در آلمان توسط انتشارات آیدا به نشر رسیده است.

 این اثر مجموعه یی از مقالاتی است که قبلاٌ در رابطه با همین یک بیت بیدل،"هیچ شکلی بی هیولا قابل صورت نشد / آدمی هم پیش از آن کادم شود بوزینه بود"، در صفحات انترنتی «آسمایی» و « افغان جرمن آنلاین» به نشر رسیده بود. آقای روغ با زحمتی که کشیده است، خواسته است تا تمام این مقالات را یکجا در خدمت علاقمندان اشعار بیدل و بحث های سازنده قرار بدهد. روغ در رابطه به این که چرا دست به نوشتن و جمع آوری چنین اثری زده است در مقدمه ی کتاب چنین می نویسد:

"مطالعهء این همه ابراز نظرها و اندیشه ها پیرامون همین یک بیت بیدل من را سرگشته و بهت زده ساخت. و درست همین انبوهی بیش از حد ابراز نظر ها که «بسیار پس از موقع» با آنها آشنا شدم، دلیلم شدند که چند سطری را که در حاشیهء این بیت در فیسبوک درج کرده ام دوباره نویسی کنم تا به صورت یک مبحث مکمل به حضور دوستداران و شیفته گان حضرت ابوالمعانی بیدل همه دل پیشکش نمایم."

حالا بعضی ها، شاید بدون این که کتاب را خوانده باشند، حمید الله روغ را مورد انتقاد قرار داده و مسایلی را مطرح می کنند که هیچگونه ربطی مستقیم با محتوای اثر ندارد: به طور مثال برخی از دوستان بر این باور اند که حمید الله روغ که زمانی عضو جناح پرچم حزب دمکراتیک خلق افغانستان و از مشاوران داکتر نجیب بوده، صلاحیت این را ندارد تا در مورد بیدل حرف بزند. یک گروهی دیگر چنین استدلال می کنند که روغ نویسنده ی آثار سیاسی-فلسفی ست و نباید در قلمرو ادبیات قدم بگذارد. یک تعداد دیگر از خود می پرسند که چرا حمیدالله روغ بین فارسی دری و دری فرق می گذارد و چنین وانمود می کند که گویا فارسی دری و دری دو زبان جداگانه می باشند. با وجود احترام به دیدگاه های این دوستان، در اینجا به جای این که به کژ بحثی ها بپردازیم، میرویم سراغ اصل موضوع و آن این که روغ در کتاب اش به کدام مطالب پرداخته است.

البته باید یاد آور شد که بحث حاضر در رابطه با بوزینه بودن آدمی زمانی آغاز می شود که محترم عبیدالله صافی برخی از دوستان را برای غور و تبادل افکار روی همین یک بیت بیدل در گروه فیسبوکی «دوستداران بیدل» فرا می خواند. دوستان هر کدام دیدگاه های خود را مطرح می کنند تا این که نوبت به حمید الله روغ می رسد. آقای روغ در نوشته ی مفصل اش از فلاسفه ی شرق و غرب مثال های فراوان می آورد تا روشن بسازد که زمان آن رسیده تا رویکرد جدید با آثار بزرگان اندیشه و ادب مشرق زمین داشته باشیم. در صفحه ی 39 اثر چنین می خوانیم:" بررسی نظرات بیدل شناسان ما به این نتیجه می رساند که نارسایی اصلی در فهم و تفسیر این بیت بیدل از کج فهمی و بدفهمی مفاهیمی نتیجه شده اند که درین بیت مطرح اند؛ از قضا بیدل درین بیت مفاهیم بسیار غامض فلسفی را در یک ترکیب استثنایی، یکجا گنجانیده است؛ و تفسیرهای ما نه تنها نه توانسته اند که این مفاهیم را به دقت منظور کنند، بلکه ما اصلاً از فهم اهمیت کار سترگ مفهومی که بیدل انجام می دهد، غافل مانده ایم؛ و ازاین گذشته این که ما برای تبیین و تفسیر بیدل، پیوسته این و یا آن دستگاه مفهومی دلبخواه را از بیرون بر بیدل تحمیل کرده ایم، حاصل این پیشداوری بوده است که گویا بیدل کار مفهومی نمی کند؛ و ما اکثراً از نظر انداخته ایم که یک کار مفهومی دقیق، کاملاً برعکس، در اساس تفکر و تأمل بیدل قرار داشته است... ".

روغ در پایان مقاله اش (صفحه ی 60) چنین نتیجه گیری می کند: "پس بیدل درین بیت، یکبار دگر، می گوید که آدمی، که از هیولی صدور یافته است، می تواند به خورد و نوش وعیش منهمک بماند؛ و درینحال، آدمی، همان "شکل" باقی می ماند که همه بنی آدم دارند؛ و چه بسا حیوان هم دارد؛ و اما می تواند که در راه کمال بیفتد که درینحال، آدمی، همان صورت "می شود" که از "احسن التقویم" است؛ پس انسان، به معنی انسان است...". نویسنده در اخیر یکی از اهداف عمده ی نوشته اش را به این شکل خلاصه می کند: " بیدل یک شخصیت آزاده و یک شاعر آزاداندیش است که نحله های متعدد و متفاوت فکری در وی تلاقی می کنند، و وی این نحله ها را در یک ترکیب به مراتب بالاتر، و با زیبایی خیره کننده یی ، دوباره سازی می کند و به ما بازمی سپارد. بیدل را در چارچوب نظام مفهومی و فضای فکری و روحیی شرح کنیم که به خود بیدل بر میگردد؛ شرح بیدل بر پایهء پیشفرض هایی که از ما هستند و نه از بیدل، این پیشفرض ها از هر گونه یی که باشند؛ نه تنها مصادره به مطلوب است، بلکه یک برخورد تقلیلی و reduktiv است؛ ما باید بنیاد های مفهومی شرح بیدل را پی ریزی کنیم. بیدل یک اعجوبه است و می سزد که با این چنین شایستگی وی را پاس و سپاس بداریم."

مقاله ی روغ برخی از دوستداران بیدل را به این وا می دارد تا به نوبه ی خود به موضوع مورد بحث و نوشته ی روغ بپردازند. از جمله جناب دکتور هاشمیان مقاله یی تحت عنوان "بیدل  شناس نه  ای  دلبرا  خطا  اینجا ست!!!" از همان آغاز حمیدالله روغ را سخت مورد انتقاد قرار می دهد. استاد هاشمیان در بخشی از مقاله اش چنین آورده است: " شیوهء تحقیق داکتر روغ که مبتنی بر مطالعهء آثار و نظریات میسر بالای همین یک بیت  میباشد و نحوهء استنتاج وی از آن نظریات، با آنچه از تصورات خود برآن افزوده است ، با روش تحقیق علمی مطابقت دارد. اما از آنجائیکه شناخت درست از شخص بیدل و جهانبینی او در نزد محقق میسر نشده، جهانبینی بیدل را باساس جهانبینی خودش  تحلیل نموده و این وضع بمثالی توجیه میشود که مولانای روم تصور یک شخص نابینا را در تاریکی شب از هیکل فیل ارائه کرده است. (...) داکتر روغ برای دریافت معنی بیت فوق الذکر آنقدر مسایل متنازع فیه را بهم مخلوط کرده که اشخاص کم وارد به بیدل شناسی را ه را گم میکنند تا بکدام اندیشه اتکاء نمایند...". (ص 142)

و اما واکنش روغ به این نوشته برخلاف آنچه بود که شاید انتظار می رفت. آقای روغ در پاسخ در مقاله ی تحت عنوان "بلی! من «بیدل شناس » نیستم" چنین نوشته است: "جناب دکتورسید خلیل الله هاشمیان، مامای من، و ریش سفید خانوادهء ما هستند؛ و بر من حق ریش سفیدی و حق رعایت ادب دارند؛ و من جداً به این رسم و فرهنگ شریف خانواده گی ما معتقد و متعهد هستم؛ و ما همه برای ایشان صحت و طول عمر و دست و دماغ پُرکار آرزو داریم...". نویسنده بعد از این مقدمه به تفصیل به پاسخ انتقادات محترم هاشمیان پرداخته است.

در پهلوی این نوشته ها، روغ نوشته های فرهیخته گانی چون استاد محمد اسحاق نگارگر، پروفیسور دکتور عبدالخالق رشید، داکتر حشمت حسینی، محمد ابراهیم زرغون، احمد مبارک امین واحد، رشاد وسا، قدیر حبیب و انجنیر عبیدالله صافی را نیز در کتاب اش گنجانیده است. از جمله می خواهم به مقاله ی محترم رشاد وسا اشاره کنم که شاید برای بسیاری ها جالب باشد. آقای وسا از بیت مورد بحث چنین نتیجه گیری می کند: "اگر ما فکر کنیم که بیدل و یا مولانا مانند داروین فکر میکرده اند پندار ما درست نیست؛ زیرا آنها عالم زیست شناسی نیستند و دریافت های داروین مربوط علم زیست شناسی است . بیدل و مولانا این را هم نه می دانستند که 99 در صد کروموزم های ما با کروموزوم های   شمپانزی یکسانست .اگر با یک گل بهار نه میشود با یک بیت بیدل هم علم بیالوژی ساخته نمیشود. اما دیموکراتیس  فیلسوف یونانی دوهزار و چهار صد سال قبل میدانست که موجودات عالم از ذرات بسیار کوچک و غیرقابل تجزیه یعنی اتم ها ساخته شده اند و این دانش او برای من بسیار حیرت انگیز است . اگر ما خواسته باشیم که مشکل این بیت بیدل را باز نماییم کار دشواری نخواهد بود. و برای این کار به گفتگوی زیاد نیاز نداریم . آدم هم یک حیوان است که  دانش و فرهنگ او را از حیوانیت دور میسازد و دانش وفرهنگ برایش میگوید که برای حیوان و بوزینه و مار و گژدم و شیرو پلنگ حق زنده گانی داده شود و بر آنها ظلم و ستم نه شود ."

سخن کوتاه اینکه حمیدالله روغ در رابطه با همین یک بیت بیدل یک کتاب تهیه کرده است، که این خود قابل قدر است و شاید در نوعش در بین افغانها کمتر صورت گرفته باشد. کتاب "یک گام در راه فهمیدن بیدل" می تواند برای آنانی که علاقه مند اشعار و افکار بیدل هستند و برای آنانی که تا به حال توجه خاصی به آثار این شاعر زبان پارسی دری نداشته اند، جالب و خواندنی باشد. و در کل همه ی دوستان که علاقه مند بحث های سازنده می باشند، می توانند از این کتاب فیض ها ببرند.

و اما این که آیا نویسنده توانسته تا شیوه و رویکرد جدیدی را برای سبک و سنگین کردن آثار بزرگان ادب و اندیشه نشان بدهد، بحثی است جداگانه و باید هر خواننده خود بعد از خواندن کتاب، به این پرسش پاسخ بگوید.   

کتاب را می توان از نشرات آیدا در آلمان بدست آورد. آدرس:

http://www.aidabook.de /