رسیدن:  24.03.2014  ؛ نشر : 24.03.2014 

ولی شاکر
 

تقدیم حضور روح احمد سردار و فامیل نازنینش 

چشم ماه


دیشب که چشم ماه و دل آسمان گریست

بر حال آدمییت و روز جهان گریست

یک تاره هم به سوی زمین چشمکی نزد

تا دیده گان بسته ی این کهکشان گریست

از بس که شکوه داشت به لب مادر حیات

با گریه گفت قصه اش آن بی زبان گریست

از بس که کشت آدمی را آدمی دگر

چون قطره های خون که چکید از سنان گریست

ابر بهار حالت انسان بدید و گفت:

باید برای اینهمه آشفته جان گریست