رسیدن به آسمایی: 18.08.2010 ؛ نشر در آسمایی: 18.08.2010

 

آزاد کابلی

 

 

 

گفت و شنید آقایان ... ستانی  و  بیل جورج  در پیرامون اوضاع  ماضی، جاری و آتی افغانستان

شورا  و جرگه

 

- آقای بیل جورج، من به شما اینرا می گویم و دگر کسی هرگز این چنین دلسوزانه با شما حرف نخواهد زد. میدانید آقا، شما که دراین جنگ پول مصرف می کنید یک کار دگر هم بکنید.

- چی کار....آقای ...؟

 - بلی، مخلص شما ...ستانی !

 - فهمیدم - فهمیدم. خوب، پس چی کاری؟

- شورا، شوراها را تشویق کنید!

- ما البته که چنین سیاستی داریم، آقا.

- خوب البته در این سیاست تان چندان شفافیت دیده نمیشود.

- چی طور؟

- یعنی که سیاستمداران را درست غربال نکرده اید.

- خواهش می کنم، سیاستمداران ما در سیستمی که داریم خوب غربال می شوند!

- مقصد از سیاستمداران کشور ما (افغانستان) است،

- خوب، فهمیدم، رسیدم، ولی ما دراین سرزمین بی سر و سامان شما زودتر به چی کار و بار برسیم. حداقل در گزینش  وغربال سیاستمداران تان خود پیشگام شوید!

- ما چنین می خواهیم، ولی شما برای شان پول و اسلحه می دهید.

- ما سلاح  بر ضد شورا و مصالحه نمی دهیم. پس بروید با آنها شورا کنید – هرچی زودتر !

- در چنین شرایط  و با چنین افراد؟

- چرا نه همین حالا و با همین افراد. آنها با شما داد و غرض ندارند. ما برای شان گفته ایم که در برابر پول و اسلحه فقط سر شورویها را می خواهیم!

- ولی شورویها دگر وجود ندارند، آنها مردم خود ما را می کشند!

- گناه ما چیست؟

- آنها را کنترول کنید آقای بیل جورج !

- آقای ...ستانی، معما می گویید، بروید پس کار و بارتان، شورا کنید!

- فکر می کنم در چنین شرایط  و با چنین افراد شورا  و جرگه  و همه تلاشها به کجراه برده شوند.

- آها، دقیقتر حرف بزنید آقای ...ستانی.

- خوب دقیقش اینست تا زمانی که به تندروان کمک بیشتر مالی و تسلیحاتی می کنید این دگر تأثیر شوراها را ناچیز میسازد.

- خوب پس ما چی باید بکنیم؟

- اولتر از همه میان اقوام، میان مردم روی دار یعنی با نفوذ ... جای بگیرید.

- این دگر به ما چی ارتباط دارد آقای ...ستانی، چرا خودتان با آنها شورا یا جرگه نمی کنید ؟

- بلی بهترین حرف همین است، حالا حکومت کابل هم مساله شورا را پیش کشیده، شاید که مردم خسته از جنگ به سوی همین شعارها بشتابند، به سوی شورا، به سوی مردم.

آقای ...ستانی  گفتید، به سوی مردم، کدام مردم، مردم واقعی با ما اند؟

ولی مقصد من نماینده گان واقعی مردم است. یعنی همین بزرگان قوم و قبایل که اصیل ترین نماینده گان مردم اند نه آنهایی که بنام نماینده گی ا زمردم با شما پیوسته اند.

 - این ها که با ما هستند، در واقع نماینده گان مردم اند.  یا حد اقل بر مردم عادی اثرگذار اند. حرفهای شان بار و و زن  دارد. مردم گپهای شان را قبول می کند. به زبان خود مردم حرف میزنند.

- آقای بیل جورج، آنهایی که با شما پیوسته اند عوامفریب و دغلبازند.

- به هرحال آقای ...ستانی،  ولی بین خود ما شنیده ایم، چی همین هایی که  شما از آنها نام میبرید و چی آنهایی که با ما پیوسته اند، بیشترشان جبار ترین مردم زمان خود بوده اند. همانهایی که یکی از انگیزه های زایش و انتشار نظریات چپی، آمدن کمونیزم و تندروی خشونت آمیز اسلامی را سبب شده اند، آیا این ادعا درست است؟

- درست، ولی نه اینچنین که شما و کمونیستها ادعا می کنند. اصلا کمونیستها به این بهانه داشتند دکترین خارجی یعنی عظمت طلبی شوروی را در وطن ما پیاده کنند. آنها افراد خود فروخته بودند.

- درست آقای ...ستانی، توجه  ما هم تنها بدین راستاست که باید سد راه پیشروی شوروی شد.

- شوروی دگر وجود ندارد آقای بیل جورج!

- درست ولی این که پایان کار نیست. روسیه، ایران، چین و هند هنوز وجود دارند. ما میخواهیم پیشروی کنیم....

- اما خواهش می کنم، نه توسط  تندروان و رهبران مختلس و اجیران قومی!

- راۀ دیگری ندارید. اینان برای سیاستهای ما بسیار مفید اند. ما به افراد و رهبران مستقل اندیش و غیر وابسته ضرورت نداریم. تاریخ کشورتان نشانداده که رهبران وابسته به مردم و مستقل اندیش هیچگاه تن به معامله در نداده اند. حتی در برخ موارد که سود درازمدت وطن شان هم در میان بوده. خلاصه سیاست را نمی فهمند، ما دنبال یافتن  و بافتن متحدان درازمدت هستیم.

- آقای بیل جورج، آیا اگر این افراد آدمکش، ، آدم ربا، گروگانگیر، قاچاقبر مواد مخدر، سنگهای قیمتی و آثار باستانی، غارتگران سرمایه های ملی و غضب کنندۀ زمین و خانۀ  سایر باشنده گان وطن ما هم باشند؟

- برای ما مهم نیست. هر کسی که سود صد در صد شخصی خود را در معامله با ما در نظر داشته باشد، برای ما یک متحد بسیار خوب و قابل اعتماد است.

- خوب، پس نقش جوانان و روشنفکران شهری چی؟

- برای آنها آزادی بیان، مطبوعات و شعارهای دموکراسی وسیلۀ بسیار خوب سر گرمیست. آنها را بایست این چنین مصروف نگهداشت. بیشتر به اصطلاح همین روشنفکران شما از ریشه با سیستم و جهانبینی ما بیگانه و نا آشناهستند. بهتراست تا شکل گرفتن یک قشر روشنفکر نسل جوانتر و همآهنگ با معیارهای سیستم سیاسی و اقتصادی ما این ها را به حاشیه راند. این قشر کنونی روشنفکر نیم متأثر از ایران، نیم از پاکستان، بخشی از هند، بخشی هم غرق اندیشه های ملی گرایی قبیله یی و بخش دیگر هم مغز شستۀ شوروی سابق اند. بهتر است اینان را در مشاجرات و مناقشات روشنفکرانه به رسم افغانی مصروف نگهداریم.

- آقا – آقا، آیا این برخورد جفا به حق قشر چند ملیونی کشور که سرمایۀ معنوی وطن محسوب می شوند، نیست؟

- آقای ... ستانی، اول خو شما در واقع این قدر نیروی به اصطلاح جوان روشنفکر، شهری و با سواد ندارید. اگر هم داشته باشید، توسط آنها نه جنگ را برده می توانید و نه هم سیستم سیاسی و اقتصادی دلخواه ما و شما را پیاده کرده میتوانیم.

- آقای بیل جورج، آخر این ادعا نادرست است. ما نیروی بزرگ جوان و روشنفکر در صفوف مقاومت ضد تهاجم و درون کشور خود داریم.

- شما تنها به دور وبر خود نگاه می کنید آقا.  تنها با چشمان خود تان است که پیرامون تان را بزرگ و وسیع می بینید. واقعیت برخلاف آنچی شما می گویید، هست. شما نگاه کنید که زمانی حکومت کابل قراء و قصبات و دهکده و اقوام و موسفیدان را رها کرده بالا ی جوانان شهری اتکاء کرده بود. همان هایی که روزگار ما و شما را تیره و تلخ ساخته بودند؛ زیرا آموزش عالی کسب می کردند و روز تا روز مغزشویی می شدند، و شاید هم آینده دوباره برگردند، ولی شما این فرصتها را بسیار قبل از دست داده اید.

- ولی آقای بیل جورج آنها مردم پرنفوذ را از خود رانده، بی عزت و بی آبرو کرده بودند. آنها را ... مورد تمسخر و مورد بی عزتی قرار داده بودند. این درست است که ما امروز باید شورا کنیم و با اقوام، قبایل و سران معامله کنیم، ولی نباید که جوانان  را هم فراموش کنیم.

- معلوم می شود آقای ... ستانی که شما هنوز خود و وطن تانرا درست نشناخته اید. یکبار می گویید باید به بزرگان قوم و قبیله، سران و غیره اتکاء کنید. به خصوص با روحانیون، ولی حال دارید مساله روشنفکران را مطرح می کنید. مشوره میدهم حال حاضر نباید از معرفت  و روشنگری نام ببرید. برای این که وضع خیلی حساس شده است. شما به اندک ترین حرف به نام کافر و ضد دین متهم می شوید. چند سالی را پشت میله های زندان به سر خواهید برد و شاید هم سر زده شوید.

- پس باید که دست و دهان مان را ببنیدیم؟

- آری برای مدتی، ولی شورا کنید. شماهم میدانید یگانه برد ما و شما همین است. در حال حاضر ما باید اول جنگ را ببریم بعد....

-  بعد چی؟

- ... باید جنگ را ببریم، دگر جریانات خود به خود طبیعی پیش میآیند. نگران نباشید. شاهد رویدادهای بزرگی خواهیم بود...

- درست است که جنگ را ببریم ولی جنگ را که بردیم قدرت و حاکمیت را کی نماینده گی خواهد کرد؟

- انتخابات آزاد راه اندازی خواهد شد.

- یقین ندارم، اینهای که با پول و اسلحه شما و این زد و بندهای گذشته و فعلی که با کشورهای همسایه و منطقه پیدا کرده اند، باور ندارم که به انتخابات آزاد و شفاف سر موافقت نشان دهند. هر کدام خواهد خواست  که قدرت را در دست خود نگهدارد.

- نگران نباشید، ما  و  جامعه ی جهانی اینجا هستیم.

- بلی،  ولی چیزی را که شما نمیدانید این است که اینها به هیولاهایی مبدل شده اند وهیچ نورم و اصول مدنی برایشان ارزش ندارد.

- شما احساساتی هستید؟ می بینم، خوب احساساتی هستید آقای ...ستانی، راستی می خواهم بپرسم که تعلق شما به کدام قوم است؟

- من خودم ؟

- آری خود شما!

- بلی، خوب من مربوط به قبیله ی... که یکی از بزرگترین و با اعتبار ترین قبایل در افغانستان را می سازد، متعلقم.  به قوم هم فکر می کنم که یا ... زی، کی، خیل، یی، نی، پی و...هستم. خوب بلآخره به یک جایی متعلقم.

- آقا، شما نمیدانید که درخت خانواده گی شما دارای چی شاخ و برگ است. پس اجازه دهید حدس بزنم. شما مربوط به سلسلۀ ... خیل هستید؟

نه

زای هستید؟

نه

زی؟

نه

زوی؟

نه

کی؟

نه

... یی؟

نه

خوب، فهمیدم، فهمیدم. شما از همانهایی هستید که خودرا آریایی می نامند؟

نه

خراسانی؟

نه

- با سابقۀ ده هزار ساله ی تاریخی ؟

- کاملا درست، کاملا درست.

بازماندۀ فرهنگ هرمتیک هستید؟

نه - نه  هیچگاه،

- پس شما از وابسته گان فرهنگ هلنیک – بودیک هستید؟

- به هیچ صورت.

- خوب بگذریم، بس است. اصلا شما چی می خواستید؟

- شورا، درون  وطن با  گروهای مسلح، با روی داران، موسفیدان و بزرگان قوم شورا کنید بدون تأخیر شورا کنید و شروع کنید.

- شما گفتید که با این آدم ها حکومتداری نمی شود؟

- شما مطمین هستید که من چنین گفتم؟

- بلی کاملا، کاملا شما چنین گفتید!

- من به آنهایی خطاب کردم که مردم را به نام سران قوم و قبیله، رهبران و فرماندهان گروگان گرفته اند. آنها را به مهاجرت کشانیده اند. شما نگاه کنید که سنگ و چوب این وطن در خدمت جنگ قرار داده شده. یک تعداد با اعتقاد، یک تعداد از روی خصومتهای شخصی، و برخی هم از نا گزیری به جنگ کشانیده شده اند. ولی با استفاده از این فرصت عده یی هم مصروف  اختلاس، آدم ربایی، قاچاق و عوامفریبی اند.

- آقا، امید تان را به نسل جوانتر مهاجر کشورهای همسایه ببندید!

-چی امید، آیا شما نمیدانید که موضعگیری کشورهای همسایه که مهاجر پذیرهستند، در برابر اطفال و نوجوانان ما بسیار غیر انسانیست؟

- یعنی چی ؟

- که زمینه های آموزش برای شان میسر نیست. چند سال بعد که قدرت سیاسی هم به دست افتاد، ما فقط یک قشر چند ملیونی بیسواد و جنگ دیده و جنگزده خواهیم داشت. اینها غیر از دست بردن به ماشه ی  تفنگ و پیشبرد خصومت و خشونت دگر کاری نخواهند کرد. اگر قدرت به دست اینها بیفتد و آنها دگران را در قدرت شریک نسازند وطن بار دیگر برباد می شود.

- مقصد شما از کیست و چیست؟

- روشنفکرانی که طرفدار خشونت اند و متحدین شما که درگیر خشونت اند.

- پس شما نیروی بشری تکنوکرات را از کجا می کنید ؟

- ما در انجوها وسیعأ نیروی فراوان بشری داریم. همین هایی که ما به خارج به خصوص غرب فرستاده بودیم. برخی از آنان دوباره برگشته و در انجوهای کمک به مهاجرین فعال هستند. آنهایی که در خارج بزنس و هتل و پیزا و ریال ستید دارند. تاکسی  و سازمان و انجمن، رادیو و تلویزیون و...دارند. مبصرین، مفسرین و کارشناسان امور افغانستان  اند. از جمع اینان وزراء، مشاوران و کارداران مؤفقی برون خواهند شد. من به شما اطمینان میدهم اینها مردمان با اعتمادی خواهند بود. چون اینها درغرب و کشورهای همسایۀ زنده گی و قسما کار کرده اند. حتی تعدادی را هم به پارلمان جذب خواهیم کرد.

- در خارج  شما  بیشتر از اینها کس دگری ندارید؟

- مثل کی ها؟

- مثل افرادی که در دانشگاهای غرب تدریس می کنند. افرادی که خود را به مقامهای بلند دولتی و پارلمانی کشورهای غربی و...رسانیده اند؟

- شنیده ام چند تایی هستند که خود را پنهان کرده اند و برای همکاری علاقه مندی نشان نمیدهند.

-  خوب، چی شد با شورا ء که پیشنهاد می کنید؟

- شوربا، خوب، شوربا هر وقت بخواهید درست می کنیم، این دگر مربوط به میل شماست.

- مقصدم شورا و جرگه بود نه شوربا !

- آه، راستی همین شورا، راست گفتید من اصلا به شما شورا پیشنهاد کرده بودم یا شوربا. اصلا یادم رفت باید که شما را به شوربا دعوت کنم ولی درست گفتید، شورا هم باید کرد. مگر نگفتید آقای بیل جورج اصلا  با کی و چی طور شورا کرد؟

- آقای ...ستانی با همین هایی که قبلا از آنها نام بردید!!!

- آیا واقعا من این  را گفتم؟

- بلی کاملأ با جزییات از آنها نام بردید آقای ...ستانی.

- ولی خوب، من یک باسواد و  روشنفکر هستم. اصلا چی شد تعهدات من به جامعۀ مدنی، به معرفت، سیکولاریزم، دموکراسی ... با کی و توسط کی باید شورا کرد. "شورا بینهم و ..." شورا، آقای بیل جورج اگر درست شنیده باشم شما گفتید، که من گفتم که باید شورا... کرد !!!

- بلی، بلی آقای ...ستانی خود شما گفتید شورا یا جرگه. خوب اگر نه شورا پس حتما جرگه کنید!!!

- چی طور آقای بیل جورج؟

- چی طور ندارد، مثل دیگران اول آدم بکشید باز جرگه کنید!

- کشور را ویران کنید باز جرگه کنید!!

- صبر کنید آقای بیل جورج صبر کنید!!! ما  چنین شوراهایی داریم  ولی....

- خوب وقتی که دارید، لزوم به شوراهای دیگری نیست.

- ولی این شورا...ها که فعلا وجود دارند، اکثرأ  در دست کسان دگریست!!!

- در دست چی کسان، آیا خارجی هستند؟

- خیر، داخلی ولی شوراها نزد آنها ....ست.

- ... شوراها نزد چی کسان است؟

-  اصلا شوراها  نزد آنان  گروگانست.

نزد چی کسانی؟

- نزد همین دوستان و متحدان شما که در قدرت اند. همین هایی که فعلا بر دولت، اقتصاد، پارلمان و سیستم قضایی  و اداری حاکم اند.

- با ما آمرانه  حرف میزنید آقای ...ستانی، گفتید که دوستان و متحدان ما ! کدام دوستان و متحدان ما، لطفا از یکی دو تای شان نام ببرید؟

- خوب، آقای بیل جورج بیایید که در بارۀ  نرخ پیاز و کچالو صحبت کنیم. می گویند قارۀ اروپا و امریکا را بحران شدید اقتصادی فرا گرفته، درست است؟

- آقای ...ستانی جواب بدهید که شورا ها در دست چی کسانی گروگانست؟

- آقای بیل جورج، می گویند که قیمت خرید و فروش پیاز و کچالو که در مناطق شما بسیار مصرف دارد، خیلی بلند رفته ؟

- به سووال من لطفا دقیق جواب بدهید آقای ...ستانی، شما بر ما اتهام بسته اید!

- آری، خوب  مقصد تان از شوراها  یا جرگه هاست؟

- یکی یا دیگرش!

- راست گفته بودید باید که شورا کرد!

- سووال مرا جواب نگفتید آقا که شوراها و جرگه ها در دست چی کسانی گروگانست؟

- بلی"، شورا بینهم و..."، مگر آقای بیل جورج، خوب حالا صاف و پوست کنده می گویم که:

 زمین ها را غضب کنید و باز شورا کنید،

دزدی کنید و باز شورا کنید،

وکیل پارلمان شوید، وزیر، مشاور، والی، سخنگو  و...شوید. هفت موتر تعقیبی، محافظ و گروۀ مسلح داشته باشید. زمینها و ملکیتها را غضب کنید با ز شورا کنید.

قاچاق مخدرات کنید و باز شورا کنید و جرگه کنید.

کابل را به چهار سمت قدرت، چهار بخش  ملکیت شخصی تبدیل کنید و باز جرگه و شورا کنید.

بلخ را به یکی، هرات را به کس دیگری، ننگرهار را هم به چندتای دگر، کندهار را به کس دیگری، هلمند را هم همینسان، بامیان، جوزجان و کندز را به کسان دگری اجاره دهید. ولایات را به افراد مورد نظر گروگان بسازید و باز شورا و حتما جرگه کنید. در کندهار صد شورای قومی بسازید. مردم را درون ساختارهایی به نام شوراهای قومی زی، خیل  جدا جدا و پارچه پارچه کنید. بعد شورا کنید و جرگه کنید. شورشیان مسلح را به اثر اعمال خرابکارانه ی نماینده گان دولت کابل که مثل گروگانگیران، با اختلاس، چور و چپاول برخورد می کنند، تحریک کرده انگیزه به جنگ  و شورش دهید. مکاتب را توسط شورشیان ویران و به آتش بکشایند. هزاران طفل دختر و پسر را از نعمت سواد و رفتن به مکتب محروم کنید. با ز شورا و جرگه کنید. اطفال برون از مکتب و بی سرنوشت را در قراء و قصبات داوطلبانه به دست خود  در خدمت تندروان افراطی و زیر تأثیر تبلیغات افراطیون شورشی قرار دهید. ولی تنها در شهرها با روشهای گروگانگیرانه، با اختلاس، چور و چپاول زمینها و با سرمایه اندوزی و شست و شوی سرمایه های ناپاک و غیر مشروع حکومت کنید. شهر هار ا قطعه قطعه ببرید. زمین های شخصی و دولتی را به نام شوراها، جرگۀ های قومی، به نام پاداش جهاد و تعلق قومی در تصاحب خود قرار دهید. زمین های دولتی و ملکیتهای سایر افراد را به زور غضب کنید. آن را قطعه قطعه باز به شکل نمرۀ با سود سرسام آور بفروشید. شهرک بسازید. سالن عروسی و مارکیتهای شیک بسازید. رستوران خارجی بسازید. بانک وهتل بسازید. در کشور رسما مشروب و بدکاری را غیر قانونی اعلام بدارید.  در هوتلها، سالون ها و مهمانخانه های خودتان به شراب، مخدرات، بدکاری، قاچاق، سفید ساختن پولهای سیاه، به گروگانگیری، وزیر سازی، مشاور، والی، ولسوال، قوماندان پولیس و نمایندۀ پارلمان و شوراهای ولایتی سازی بپردازید. گاردهای محافظتی شخصی داشته باشید. موترهای زره پوش، موترهای تعقیبی، مدیران خارجی  ومشاورانی از اتباع کشورهای منطقه را داشته باشید. قیمت زمین، خانه، کرای خانه و مواد اولیه مصرفی را به صورت سرسام آور و جعلی بلند ببرید. کارمندان دولتی و قوای امنیتی را جبرأ به خاطر بقاء به فساد اداری، اختلاس بکشانید تا خطا کاریهای کلان و اصلی خودتان را پنهان کرده باشید. دقیقا چنین کنید. آب را گل آلود سازید و گل آلود نگهدارید تا بهتر ماهی بگیرید؛ ولی باز حتما شورا و جرگه کنید. با شخص رییس جمهور، با پارلمان، احزاب تازه به قدرت رسیده، گروه ها و چکیده های سیاسی و تنظیمی هم شورا کنید. آدم بکشید و باز شورا کنید. زنا کنید و باز شورا کنید. لواط کنید و باز شورا کنید. حق یتیم  و یثیر را غضب کنید و باز شورا کنید. شهرها  و دهکده هارا ویران کنید، بسوزانید  و باز شورا کنید. قتل عام کنید، گوش، بینی، پستان و مادر زادی ها را ببرید، سنگسار نمایید و آدم را زنده پوست کنید، باز شورا کنید. حتما جرگه را فراموش نکنید. شخصیت، قهرمان، شهید، جنرال، سپه سالار و مارشال بسازید. عکسها و پوسترها بیآویزید. تلویزیونهای خصوصی، رادیوها و سایتهای انترنتی برای پوشش خرابکاری های تان بسازید. و آن را آزادی مطبوعات نام گذارید. سالروزهای مرگ، شهادت، پیروزی و ناکامی ها را جشن بگیرید. نامهای مخالفین تان را سیاه کنید. تحقیر، توهین و تهدید کنید. ولی حتما چپن، کلاه، دستار بپوشید. باز باید که شورا کنید.  چند سال دگر هم چنین کنید و باز حتما که شورا و جرگه کنید !!!