سمیع حامد

مشت

شعارها

مشت (شعار ها)

-وبلاک تازه سمیع حامد برای همکاری با آسمایی
 

 

قدم بگذار در میدان تاریخ

نفس کن تازه با توفان تاریخ

اگر خاموش بنشینیم دیگر

دهان ما شود تفدان تاریخ





شنبه 1387/03/04ساعت 2:57
****




هردو کان باد ، هر دو شلغم اند

چار سو درد است اما بی غم اند

دستکش یا دست ؟ دیگر فرق نیست

شیخ و روشنفکر ما مثل هم اند





 شنبه 1387/03/04ساعت 2:43

****



هر نفس الله اکبر میزنی

لاف از معروف و منکر میزنی

شیخ صاحب!منطقت گر سست نیست

از چه جای حرف خنجر میزنی





+ نوشته شده در شنبه 1387/03/04ساعت 2:28




آفرین بر ملت افغان ما، نام خدا

هست بالا بیرق ایمان ما، نام خدا

درکنار فوج امریکا مجاهد گشته ایم

انگلیسی هست قومندان ما، نام خدا

مثل بادنجان لگدمال حوادث گشته ایم

یک قران ارزش ندارد جان ما ، نام خدا

تا رها از دست گرگان گرسنه میشویم

دست ما را میگزد دندان ما، نام خدا

شوربای ما نباشد آنقدر هم بی مزه

تر شده در آب دیده نان ما ، نام خدا





 شنبه 1387/03/04ساعت 2:5

****



درین وطن که شده نغمه و ترانه حرام

نگشته است چرا حرف احمقانه حرام

به شهر ما که همه بی شراب هم مستند

شراب گشته حلال و شرابخانه حرام





شنبه 1387/03/04ساعت 2:0

***


به نام دانش و دین ، خیر باشد

وطن گردید خونین ، خیر باشد

ندارد ریش و نکتایی تفاوت

کمی بالا و پایین خیرباشد





پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:27 
***



هردو جز در فکر جیب و جایداد خویش نیست

فرق بین شیخ و دیمکرات پشمی بیش نیست

انقلاب ریشه یی در این وطن کی بوده است

گاه اینجا ریش هست و گاه اینجا ریش نیست




پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:27 
***


تنبور زدیم ناگهان با گیتار

کردیم سرود دیگران را تکرار

در جویچه یی به خواب دریا رفتیم

مردم نشده شدیم مردمسالار







 پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:50
****


ما ملت پای لچ نبودیم

خود چکمهء خود به دزد دادیم

تا برنخورد به غیرت ما

مزدور شدیم و مزد دادیم





پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:27 

***



سنگ گور ما شده تهداب تشناب شما

رهبران رفته مگر با خون ما آب شما

بی کفن ماندیم صد شب تا خدا ناخواسته

کم نگردد تکهء پیراهن خواب شما

شد کباب قلب ما خوراک مهمانان غرب

خویش را کردیم تا قربان قصاب شما

خود نمایی میکنید آسان ولی با یک تکان

میرود از ترس در ایزار پیشاب شما





پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:47
***


اگر تو پاس میداری « دری » را

« نگارستان » نگویی « گالری » را

دری را از وزیر ما بیاموز

فرامش کن زبان مادری را





+ نوشته شده در پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:43 AM توسط سمیع حامد | نظر بدهید




«وزیرخانهء» ما غار مار را ماند

« وزیر کلچر» ما سوسمار را ماند

در این وطن که حکومت الاغ سالار است

وکیل پارلمان خرسوار را ماند




پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:27 
****





شیخ گفتا : غیر اسلامیست « سود»

سودخواری رونق دین را ربود

چند دالر داد او را سودخوار

گفت: اسلامیست، فکر من نبود!



پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:27 



****

خدا گفته خدایی ها کنی تو

همیشه تفو سربالا کنی تو

بشویی دست خود در اشک مردم

به خون خلق استنجا کنی تو



پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:27 



****

شپش خوابیده در پشت عبایش

خسک پنهان شده زیر قبایش

زبس شیخ است غرق شستن زیر

نمانده وقت سرشستن برایش



پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:36 AM
***




شیخ بزرگ گفت : ریاضت ضرور هی

هرکس به راه ما نرود بی شعور هی

خوردم شراب، گفت خدا قهر میشود

گفتم : کمی برای تو...گفتا : غفور هی





پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:34





باز با یک کاروان خونی رسند

با فشار سخت بیرونی رسند

حاجت « هاوان» و «ماشیندار» نیست

طالبان این بار قانونی رسند



یادداشت : خود میدانید که خونی به جای کدام واژه آمده است!




پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:32



****

کی به فکر « گلبدین» و « کرزی » است

ملت افغان به فکر « دودی» است

کار طالب هست گُه در گُه ، ولی

کار روشنفکر برعکس وی است





پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:29





کشتهء سرگشتهء هفتاد میدانیم ما

کوچه گرد لحظه های تیربارانیم ما

های! بیگانه! دگر شمشیر تو در کار نیست

خود بلای جان خود هستیم، افغانیم ما





پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:27 

***


درخیابان، بر بیابان نعش ما افتیده است

مثل ما هردم شهید در به در کس دیده است؟

قاتل ما اشک ریزد بر گلیم سوگ ما

با دهان گور بر ما زنده گی خندیده است

سال ها شد باغبانی هست کار ما ، مگر

سیب را - دور از شما!ـ همسایهء ما چیده است

هر که را با دست های خویش بالا برده ایم

از همان بالای بالا بر سر ما ریده است
 

 

پنجشنبه 1387/03/02ساعت 1:27