رسیدن به آسمایی : 16.10.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی : 17.10.2008

 

حمیرا نگهت دستگیرزاده

 

سوگ سرود

 

صبح شد آواز ده خورشید را ، قرآن بخوان

باز گو در زیر لب یا ربنا قرآن بخوان

در صدای خوانش هر واژه روشن میشویم

با چراغ آن صدای آشنا ، قرآن بخوان

شاخه ها ی روشن اکاسی و گنجشک ها

صبح ها در آرزویت همصدا: قرآن بخوان

نیست خاموشی سزای آن سرای پرنشاط

نی برای ما برای آن سرا، قرآن بخوان

خفته ای خاموش و ما فریاد را پر داده ایم

ای رسانده سوگ ما را تا خدا ، قرآن بخوان

می چکد گویا هنوز از پنجه هایت آفتاب

با وضوی پر خلوصت تا رها ، قرآن بخوان

در صدایت چیز دیگر بود والاتر زعجز

باز گو یا ربنا فغفر لنا ، قرآن بخوان

دستهایت تا به سوی نا کجا وا میشدند

نور میشد بال پرواز دعا، قرآن بخوان

گر نخوانی آفتابم می برد از یاد خود

تا نگیرد شام دنیای مرا ، قرآن بخوان

گر نخوانی کودکی هایم زمن پا می کشند

تا نریزم ذره ذره زیر پا ، قرآن بخوان

کی توانم بی تو مانم ای تنم قربان تو

کی رود از یادم آن آوا هلا ، قرآن بخوان

دیده در راهم که با آن سبز بکر چشمهات

باز آوازم دهی : نسرین بیا ، قرآن بخوان

دیده در راهم درآ با خنده های بی دریغ

قصه کن حرفی بز ن شعری سرا ، قرآن بخوان

مانده است دور از صدایت نام ما ، قرآن بخوان

کرده ای ما را فراموش از دعا ، قرآن بخوان

صبحگاه است و دعا و عادت سبز صدات

ای پدر ای اعتیاد لحظه ها ، قرآن بخوان

بی صدایت بی صدایی رخنه کرده در دلم

عاشقانه مهربانا بهر ما ، قرآن بخوان

آن صدای صبح ما را مرگ داسی شد درود

ای پدر بر صبح های بی صدا ، قرآن بخوان

بی هوای بودنت تنها ترین فصل غمم

ای پدر تنهایی تلخ مرا ، قرآن بخوان

می تند دور تنم ترسی به رنگ گم شدن

تا نگردد دستت از دستم رها ، قرآن بخوان

قبله گاه من تو بودی قبله گاه من تویی

بر که آرم من نیاز و التجا ، قرآن بخوان

رفته ای من مرده بودم لحظه ها را آنزمان

تو صدا می کردی ام دختر بیا ، قرآن بخوان

خاک شد بر سر مرا وا حسرتا ای وای من

رفت بابایم که را گویم هلا ، قرآن بخوان

رفت با با رفت با او "خانه ما " هم به باد

من در این وحشت سرا خوانم ترا ، قرآن بخوان

نی دگر قرآن نخوانی زاری ام بیهوده است

رفتی و تنها شدم مرگ مرا ، قرآن بخوان

نی دگر قرآن نخوانی با صدای پر خلوص

باغ چشمت بسته شد بروی ما ، قرآن بخوان

 

یادم آید گفتی ام وقتی که دلتنگی مدام

صبح برخیزو نمازی کن ادا ، قرآن بخوان

صبح شد آواز ده خورشید را من مرده ام

بی تو هر لحظه نمازم شد قضا ، قرآن بخوان

صبح شد من شب شدم بی تو نمیمانم پدر

تو برای من نمازی کن ادا ، قرآن بخوان