رسیدن به آسمایی : 11.08.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی : 19.08.2008

 

منصور سایل شباهنگ




فریب خورده ی فریب خود

ای آسمان بگوی که دلتنگ کیستی
وی آفتاب ، سایه ی کمرنگ کیستی
ای پاره ابر، آهی کدام عاشق خموش
وی ماهتاب ، دلبرک ِ شنگ کیستی
ای چرخ ِ بی قرار، که را جستجو کنی
وی کهکشان ، حمایل و آونگ کیستی
ای کاینات ِ پیر ، که نو می کند تو را
وی خاک ِ پاک ، صفحه ی ارژنگ کیستی
ای اشک ِ آبشار، زچشم که می چکی
وی باد ِ بی غبار، تو اورنگ کیستی
ای زنده گی برای چه بیدار گشته ای
وی مرگ ، در مقابله و جنگ کیستی
ای تن، برای کیست که تو خاک میشوی
وی جان، بهات چیست؛ و همسنگ کیستی
ای دل، درت به روی که آخر گشودنی ست
تک تک تو را که می زند و زنگ کیستی
ای لحظه های رفته نهانید در کجا
وی لحظه ی نیآمده در چنگ کیستی
ای بخت ! گر تو بخشش پنهان اوستی
ای سرنوشت ِ سخت و سیه سنگ کیستی
ای جنگ و جهل و فتنه، تورا وحشت از کجاست
وی صلح و صبر و مهر، تو فرهنگ کیستی
ای عشق ، عشق ، عشق ، اگر فخر آدمی
ای کینه و جفا و ستم ، ننگ کیستی
ای عقل ِ هوشیار، که خندیده ای به عشق
عشقت به خنده گفت که : خود منگ کیستی
ای جانم از صدای تو در رقص ِ ماندگار
آوای جاودانه ی آهنگ کیستی
ای گل ، کجاستی که به بوی تو خوانده ام
وی شعر من بگوی شبآهنگ کیستی
ای ما فریب خورده ی خواب و خیال تو
تو خود فریب خورده ی نیرنگ کیستی



19.9.99