بيرنگ كوهدامنى






اوج حادثه

بگذار تا ازين شب دشوار بگذريم
*مانع مشو ز رفتن و بگذار بگذريم
تا زير پاى ما نشود نعش آفتاب
ما از كدام كوچه و بازار بگذريم؟
يارى رسان ما به خدا كس نميشود

بهتر كه از مهاجر و انصار بگذريم

تا شهر پر شكوفه و تا سرزمين گل 

كوه كوه آتش و از خار بگذريم

ياران راستين شده ، مار آستین
آن دم فرا رسيده كه از يار بگذريم

هفت خان باستان شده هفتاد خان كنون

اين راه را چه گونه به يك بار بگذريم؟

دارست و اوج حادثه معراج عاشقان

منصور گونه كشته و بر دار بگذريم




*هـ.ا. سايه



***

از   مجلهء  آسمایی- سال  2001