بیرنگ کوهدامنی

 

اطاعت و عصيان


توفان هنوز می شکند شاخه های ما

آری بخوان سرود رهايی برای ما

عمری است ای خدا که همه درد و شِکوه ايم

در زير آسمان تو پيچد، صدای ما

پيغمبران تو همگی در گمان من

پوشيده اند از تو، همه ماجرای ما

حاجت به دوزخ ِ ديگری نيست داده يی ـ

اين جا، در اين جهنم دنيا، سزای ما

خشم خدا و موج ِ غضبناک را ببين

کشتی بَرَد کدام طرف، ناخدای ما؟

از من چسان ترانه ی شادی طلب کنی

همزاد ماست غصه و غم آشنانی ما

بر سر به هر دقيقه هوای تو باشَدَم

ای آفريدگار! نداری هوای ما

طاعت قبول نامَــدَش،عصيان کنم دگر

شايد که اين پذيره شود، خدای ما.


14 می 2002، لندن

***