تاریخ نشر در سایت آسمایی :03.2008 .27

 

برگرفته از شمارهء 11 آسمایی - جولای 1999

 لـيـلي رشـتـيا عنايت سراج

يادي از شادروان سيد قاسم رشتـــيــا

"در مــيـــان دو اهـــــــريــــــــــمــــن"
يا تاريخ سياسي افغانستان در قرن نزدهم


اكنون كه يكسال از درگذشت مرحوم سيد قاسم رشيا ميگذرد،  به جاست كه يادي از چنين شخصيت برگزيده كرده باشيم.  او دانشمندي بود كه در زنده گي خود تنها و تنها به محراب فضيلت و علم سجده كرده و در اوج جاه و جلال به تواضع و خضوع زيست.  سنت برگزاري و بزرگداشت روان درگذشته گان كه به طور عموم وقت تأمل و يادآوري عزيزان سفر كرده است،  جامي است لبالب از تلخكامي و حسرت كه با خاطره هاي خوشي عجين ميباشد.  و در اين مورد به خصوص،  در گذشت يك دانشمند،  يك وطنپرست،  يك موُرخ و يك دوست با وفا ميباشد.  و تاجايي كه به نگارندهء اين سطور و اكنون يگانه فرزندش مربوط ميشود،  ضياع پدر مهرباني است،  كه نقش آفرين زنده گي من بود و با رفتنش غم خانه نشين دلم گرديده است ؛ ولي در پشت اين سكهء غم و ماتم،  خاطره هاي خوش ما هم ثبت اند،  كه چهلچراغ دل و در تاريكها مشعل راهم خواهند شد. آن مرد سترگ كه پدر من بود و امروز گمگشتهء ابدي من است،  نه تنها براي همه كساني كه او را ميشناختند و از صحبت دلنشين و آموزندهء وي برخوردار ميشدند خاطره هاي فناناپذير برجا مانده،  بل خزينه يي از علم و دانش و توصيه هاي مفيدي را هم در تأليفات متعدد خود براي ملت برجا گذاشته است.  او تا واپسين لحمهء حياتش براي آزادي كشور و آرامي هموطنان ستمديدهء خود كوشيد.  به همين جهت براي بزرگداشت همچو يك شخصيت والا در نخستين سالگرهء وفاتش،  وظيفهء خود ميدانم تا مرور مختصر كتاب " در ميان دو اهريمن - يا تاريخ سياسي افغانستان در قرن نزده " را كه به زبان انگليسي در سال 1990 در غربت نگاشته و نشر نموده بود و اين بررسي دقيق تاريخ كشور چنان كه شايستهء آن است،  به زبان دري به خواننده گان علاقه مند تقديم نموده حق فرزندي خود را ادا كرده باشم.
كتاب فوق الذكر به قلم پدر فقيدم در مقطع فعلي زمان به آن جهت خيرمقدم است،  كه مجادلهء مردم با شهامت افغان را كه از يك سو براي به دست آوردن هدف دوگانهء شان كه عبارت بود از انسجام داخلي و استقرار و از جانب ديگر خنثي ساختن پلانهاي مغرضانهء همسايه گان را كه مكرراً براي تسلط بر سرنوشت ملي آنها دست به كار بودند،  نشان ميدهد،  شكل تازه يي به خود ميگيرد.  در دو قرن گذشته اين هدف دوگانه هميشه در كشاكش دايمي بودند ؛ زيرا نيروهاي بيگانه هميشه در پي آن بودند،  كه تخم نفاق ملي را در بين افغانها بكارند،  تا براي منافع خود از آن بهره برداري كرده باشند.  با در نظرداشت اين مرام،  خط مشي شان را بالاي دولت افغانستان تحميل ميكردند و يا بهانه يي جستجو مينمودند تا ذريعهء آن يك قسمت و يا تماميت ارضي افغانستان را به خاك خود الحاق كرده باشند.
سرگذشت رنجبار و در بسا موارد تجربهء تلخ مردم ما در راه دفاع از حق حاكميت ملي و وحدت ملي كه اكثراً با موانع شكست ناپذير مواجه ميشدند،  در خور شناسايي وسيعتري،  اعم از خواننده گان علاقه مند افغاني و غير افغاني را ايجاب ميكند،  تا از بعضي اشتباهاتي كه در گذشته موجب رنج و بربادي ما شده بود،  به همكاري و حسن تفاهم همه بازيگران سياسي،  از تكرار آن،  جلوگيري به عمل آيد.
اين كتاب كه به زبان انگليسي نوشته شده،  يكي از منابع علمي و تحقيقاتي تاريخ سياسي افغانستان بشمار ميرود،  كه نتنها ميتواند مورد استفادهء خواننده گان انگليسي زبان قرار گيرد،  بل همچنان براي جوانان پراگندهء افغان هم،  كه در خارج از وطن با زبان خود آشنايي كامل ندارند،  منبع دقيق و مفصل مبارزهء وحدت ملي و استقلال افغانستان از جلوس احمدشاه بابا در سال 1749 الي سلطنت امير عبدالرحمن خان ( جولاي 1880 ) و پيامدهاي آن،  ميباشد.
طي دوصد سال اخير سرزمين افغانها در عمق آن چه كه نويسندهء نامدار انگليس،  كپلنيك،  ( هرچند مخالف سرسخت ملت افغان ) با توجه به سياست منطقه یی آن وقت انگليس برآن نام جالب " بازي بزرگ " را نهاده بود،  قرار داشت - كه اشاره يي است به تدارك دايمي نظامي هند بريتانوي از يكسو و توسعه جويي سرسام آور روسيهء تزاري در آسياي ميانه از طرف ديگر، براي مقابله با هرگونه تهديد احتمالي از جانب يكي از اين "دو اهريمن " نظر به جاه طلبي توسعه جويانهء شان عليه " مالكيت " يكديگر.  عنوان كتاب نيز به همين واقعيت تاريخي اشاره دارد.  متأسفانه براي ملت افغان كه در خط تقاطع جاه طلبي اين دو رقيب امپراتورگرا قرار داشت - سرنوشت رنجبار و قربانيهاي خونين شان حماسه گوي تاريخ شد.
وقتي پدر فقيدم تاريخ ستمديدهء 1749-1880 را مينوشت،  مشاهده كرد،  كه افغانستان يكبار ديگر طعمهء جاه طلبي و توسعه جويي همسايهء شمالي اش گرديد،  كه منجر به تهاجم و تجاوز نظامي شوروي به خاك افغانستان شد.  او در مقدمهء كتاب كه در آن زمان مشغول نوشتن گزارشات جنگهاي افغان و انگليس ( 1839 - 1878 ) بود،  چنين نگاشته : " براي آن كه نسلهاي جديد افغان آگاه باشند،  كه اجداد شان چه قيمتهاي گزاف و قربانيهاي جاني و ماديي را متحمل شده اند،  تا هويت و تماميت ملي شان،  يعني استقلال افغانستان عزيز را تأمين و حفاظت كرده باشند ".
پدر فقيدم در سال 1979 بعد از تجاوز نظامي شوروي،  سرزمين آبايي خود را قهراً ترك گفت،  در غربت در سويس كتاب مورد نظر را براي چاپ به زبان انگليسي تكميل نمود.
خوشبختانه در وقت خروج عساكر شوروي از خاك افغانستان،  پدرم حيات داشت و توانست يك بار ديگر،  شاهد آزادي وطن عزيز خود از تصرف بيگانه گان،  شده باشد.  و اما در عين زمان همچنان فرجام مصيبتبار آن را كه يك دهه نزاع برادركشي رادر پي داشت و يكبار ديگر در صفحهء تاريخ ما داغ گذاشت و بربادي غيرقابل وصفي را بالاي مردم بيگناه و دل خسته از جنگ تحميل نمود و آنچه را كه پدرم در بارهء قرن پيشين اظهار نموده بود كه " عدم وحدت رهبران افغان در عمق معضلهء ملت افغانستان نهفته است " ( ص 398 ) يكبار ديگر با تأثر مشاهده ميكرد كه چي قيمت گزافي براي تكرار آن اشتباه بازهم بايد بپردازيم.  اين درسي است كه تا هنوز بايد آموخت.
چون موقعيت جغرافياي افغانستان در گذشته در سرنوشت اين سرزمين سهم بزرگي داشته و در آينده نيز اين موقعيت تغيير پذير نيست،  از آن روست كه فشارهاي خارجي و اقدامات غيرمشروع براي مداخله در امور داخلي كشور ما،  جزء سرنوشت ملي ما خواهد بود.  و اما تاريخ شاهد آن است كه در آغاز كار آرزوي صميمي و خلل ناپذير ملت افغان براي استقرار صلح و توازن در مقابل مداخلات خارجي،  تعصبات مذهبي،  قومي،  حزبي و مقاصد شخصي يي كه از كوتاه نظري نشأت ميكند،  فايق خواهد آمد.
تجسس و موشگافي تاريخي شادروان سيدقاسم رشتيا،  به ما همچنان نشان ميدهد كه چگونه تأمين صلح و توازن در گذشته در سراسر مملكت مستقر شده بود.  از آن رو كتاب " در ميان دو اهريمن " با محتويات ذيقيمت آن شايد راهگشا براي يك آيندهء بهتر ( البته تا هنوز نامعلوم ) مملكت برباد رفتهء ما،  شده بتواند. 
ژنيو 17 مارچ 1999

***
يادداشت اداره : كتاب افغانستان در قرن نزده اثر مرحوم سيد قاسم رشتيا بار اول در سال 1949 طبع و نشر گرديد،  كه در همان سال برندهء جايزهء علمي ابن سينا شد و تا حال سه بار تجديد چاپ شده است. "ميان دواهريمن" چنان كه مرحوم رشتيا خود در خاطرات سياسي شان ياددهاني نموده اند در حقيقت همانا متن كتاب افغانستان در قرن 19 است كه بر اساس اطلاعات به دست آمده از اسناد و منابع جديد بر آن تجديد نظر نموده و هم آن را از لحاظ شكل بيان باسليقهء خواننده گان انگليسي زبان نزديكتر ساخته اند و بر برخي قسمتها نيز بر آن تزييد نموده اند.