احسان سلام

سه طنز تازه


منتقد مقبول

ـ خوشحالم که دعوت مان را پذیرفتید. خواهشمندم دربارۀ این گزینۀ شعر داوری تان را بیان کنید؟
ـ بدون شک این گزینه بسیارمقبول است.
ـ محورعمودی و محورافقی را درغزل های این گزینه، چه گونه ارزیابی می کنید؟
ـ نام خدا هردوی شان مقبول هستند. هم عمودیش وهم افقیش.
ـ این رمانی که می خواهید نقدش کنید، چه ویژه گی هایی دارد؟
ـ این رمان را از بالا به پایین و از چپ به راست چند بارخواندم، بی مبالغه، بی اندازه مقبول است.
ـ شخصیت اصلی رمان را چه گونه یافتید؟
ـ از اصل و بدلش که بگذریم ، شخصیتش بی نهایت مقبول بود....
ـ می خواهم نظرتان را در بارۀ طنز "منتقد" بدانم؟
ـ تشکر از پرسش مقبول تان. این طنز از مقبول ترین طنزهایی است که تا به حال در گسترۀ ادبیات مقبول مان نبشته شده است.
ـ سپاسگزارم ، شما هم مقبول ترین منتقد افغان هستید.

پُشت بازی

ـ او تربوز کله! تو مرا به کجا آوردی؟
ـ او چار مغز کله! تا به حال نمی دانی که این جا تیاتر است تیاتر.
ـ بسیار عالی، در این جا به آدم چه می دهند، زمین، خانه، سیم کارت افغان بیسیم، روغن، صابون، چه؟...
ـ عجب آدم نان گدا و شکمبویی هستی. در این جا فقط نمایش می دهند، نمایش!
ـ نمایش چیست؟
ـ نمایش یعنی: حرف زدن میان چند هنرمند که سرت را گرم کنند و دلت را سرد.
ـ نگفتی که این نمایش چه وقت شروع می شود؟
ـ او گوش بریدۀ بی چشم، نمایش آغازشده است، پیش رویت را نگاه کن، نمی بینی ؟!
ـ مثل این که تو را جن زده، غیر از پرده هیچ چیز را نمی بینم!
ـ چشم های تو را سریال تولسی خراب کرده، نمایش در پشت پرده جریان دارد، در پشت...
ـ قربان تو پشت شناس شوم، ریش ما سفید شد مگر با پشت و پشت بازی بلد نشدیم، تو می دانی و پشت بازی، ما رفتیم!....


دیگ بی سرپوش

ـ اوزن، امشو کمی پلو پخته می کنی؟
ـ صدقۀ تو پلو خور شوم، کاشکی قابلی می گفتی، یک رانک گوسفند هم ده پالویش!
ـ بسیار زُر نزن، برو کچالو پیاوه پخته کو؟
ـ یک دفه کلۀ مبارکته ده آشپزخانه درون کو، نی کچ داریم و نی آلو!
ـ خانۀ گرگ بی استخوان نیس، از همو ماکیان نازدانیت چند دانه تخمشه بریان کو!
ـ تخم از کجا شوه، از روزی که ای ماکیان خدا شرمانده با خروس همسایه پس پسکانی می کنه، روی تخمه ندیدیم!
ـ ده ای دیگ بی سرپوش سر منقل چه جوش می خوره؟...
ـ هیچی، یک میده حاکمیت ملی همرای یک ذره استقلال سیاسی.


پایان