نوروز - باستانی ترين جشن در دنيا



نوروز جشنی است باستانی ، که هزاران سال پيشينه دارد . نوروز نه تنها در فرهنگ و تاريخ ما و ملل و کشور های همسايه و همريشه با ما پر سابقه ترين جشن است ، بل اصلاً در جهان نيز همطرازی ندارد .
به قرار اسطوره های ويدا و اوستا  ، جشن نوروز در زمان يما ( جمشيد ) سرسلاله شاهان پاراداتا يا پيشداديان بلخ بنياد يافته است . اين اسطوره ها به هزاران سال پيش بر می گردند  و تثبيت وجود شخصيت های اسطوره يی و زمان وقوع رويدادها در آن ها تا کنون ممکن نشده اند  . و اما در روايات قديمی از پنج تا هفت هزار سال و بيشتر از آن تذکر رفته است .

در يکی از روايات آمده است که چون يما بر اورنگ شاهی نشست ، با ديوان به جنگ پرداخت ، آنان را شکست داد و تابع کرد و به فرمانبرداری و کار مجبورشان کرد . يمای درخشان ديوان را بفرمود تا کان ها بکنند و جواهرات برون بياورند و به قعر دريا ها بروند و گوهر ها برون نمايند و مردمان را راه ثروت بياموزند ، عطر های خوشبو فراهم بکنند و جامه های رنگين ببافند .

به شکرانه وفور نعمت و آسايش و رفاه بود ، که يمای بزرگ و درخشان جشنی برپا ساخت . در همين جشن آفريدگار يما را از زمستان سخت با سرمای نابودی آور ، که در پيش بود ، آگاه گردانيد‌. به يما هوشدار ميشود که سرما از قله بلند کوه ها تا قلب دره ها و دريا ها را فرا خواهد گرفت و همه جا از برف پوشيده خواهد بود و تنها يک سوم از جانوران ، که در بيابان ها و دره ها و کوه ها بسر ميبرند ، خواهند توانست بگريزند و بقيه هلاک خواهند شد و يما را بفرمود تا برای حفظ آدميان و جانوران و نباتات پناهگاه بسازد ، تا دوران سرما آن جا باشند و تباه نگردند . پس يما چنان کرد و برای مردمان پناهگاه بساخت و از حيوانات و نباتات هم از هر نوع دسته‌يی را در آن جاگرد آورد .

اسطوره ها حکايت دارند ، که زمستان براستی پر از سردی و يخبندان طولانی بيامد ، اما بالاخره مژده پايان آن هم رسيد و به شکرانه آن يما جشنی پرشکوه برپا کرد ، که همين جشن نوروز است و تا امروز برغم همه سرد و گرم روزگار و آن همه تيغ و آتش که زادگاهش را باربار دريد و بريد و پاره کرد و بسوخت و خاکستر ساخت و غرقه در خون نمود ، وارثان فرهنگ آريايی آن را فراموش نکردند و ترک ننمودند .

و اما در اسطوره ها يما خود دچار فرجام سخت ميگردد : چون ديوان را کار گران آمد پيش ابليس برفتند و نزد او بناليدند و چاره بخواستند . ابليس خود را در صورت فرشته بر يما ظاهر ساخت و او را فريب داد و در نتيجه بر او زوال نعمت شد .

اين ضحاک يا اژی دهاکا که به گونه حيوان بزرگ ، زورمند و آدمخوار ، با سه سر و هفت چشم تمثيل شده ، در واقع پادشاه سامی بين النهرين بوده است . چند هزار سال پيش دولت پيشداديان در اثر لشکرکشی پادشاه سامی بين النهرين سقوط کرده و يما تاج و تخت خود را و همراه با او مردم همای بخت خويش را از دست داد . ضحاک بر مردمان ظلم بسيار و طاقت فرسا روا داشت ، تا اين که تريتونا ( فريدون ) برادر زاده يما، قيام نمود و ضحاک را بکوفت و کشور و مردم را از ظلم و برده‌گی نجات داد .

اگر از فروعات بگذريم ، آنچه باقی ميماند ما را از ورای غبار ابهام هزاران سال به گذشته بسيار دور به جايی ميرساند ، که مردی نيکو صورت و نيکو سيرت ، خردمند و توانا و دادگر ، دولت پيشداديان را در بلخ بنياد ميگذارد و کار نامه درخشان او نامش را در حافظه ملی به صورت يمای درخشان جاودانه ميسازد ، چنان که همه حوادث در هزاران سال ياری نابودی آن را نمی يابد . جشنی هم که يمای دادگر و خردمند و درخشان بنياد مينهد و ما به نام نوروز ميشناسيم ، با غلبه بر همه مصايب گذشته ، تا امروز زنده مانده است .

اين جشن از سوی بنيادگذار آن و هم از سوی شاهان و شاهنشاهان سرزمين ما و هم سوی آنانی که اين فرهنگ را پذيرفتند ، با شکوه و جلال و حشمت زياد برگزار ميشده است . برگزاری جشن های بزرگ در دربار ، ساز و آواز و شادمانی و رقص و پايکوبی ، بخشش ها و صله های در خور برای شاعرانی که اشعار خوب و برازنده پيشکش ميکردند ، همچنان بخشش و صله به کارگزاران دولت و سرداران سپاه که خدمات شايان شان شايسته گراميداشت ميبود ، باريابی مردم و رسيده‌گی به شکايات مردم از سوی شاه ، بخشش معياد باقيمانده حبس زندانيان ، نشانی کردن اسپ ها در داغگاه ها و ده ها رويداد شاد و اميد بخش دگر به نوروز شکوه ميبخشيد .

آنچه که نوروز را جاودانه ساخته ، بيش از همه منطق اجتماعی و طبيعی نوروز ميباشد . با نوروز سال نو خورشيدی آغاز مييآبد و پس از سردی و رکود زمستان ، فصل کار و کوششی شروع ميگردد ، که زنده‌گی و سطح محصول و در نتيجه سطح رفاه در سال آينده ، به آن بسته‌گی دارد . هزاران سال چنين بوده و اکنون نيز چنين است . در فرهنگ و مدنيتی که زراعت و مالداری زيربنای آن ببشمار ميرفته ، رويداد و روز و جشن و اميد و سرور اجتماعی مهم تر از نوروز نميتوانسته وجود داشته باشد .

از جمله به دليل بالا نوروز در کشور ما به مثابه جشن دهقان نيز برگزار ميگردد . در اين روز دهقانان ، باغبانان و مالداران و در مجموع شاغلين ساحه زراعت و مالداری دستاورد های برازنده خود را تؤام با آماده‌گی ها برای کار و کوشش در سال نو به نمايش گذاشته ، توجه جامعه را در زمينه جلب ميکنند . اين رسم نوروزی نيز ، که بيشتر از تشريفات درباری در تاريخ معاصر کشور برازنده گرديده ، در فرهنگ و مدنيت باستانی کشور ما ، که در آن زراعت و مالداری مقام قابل ستايش و گراميداشت را دارا بود ، ريشه دارد و پاسخگوی نيازمندی های امروزی ما نيز ميباشد . در اين رابطه يکی از شايسته ترين کار ها مراسم نهال شانی ميباشد ، که يکی از عنعنات ارزنده ملی ما بوده و اکنون هم اگر هر فرد با آرزوی پايان جنگ ، استقرار صلح و اتحاد ملی و فراهم سازی زمينه بهروزی مردم و سرسبزی و آبادانی کشور ، کم از کم يک اصله نهال بر زمين بنشاند و دل را از کينه و دشمنی پالوده سازد ، شکی نيست که پس از سالی چند مزارع ، باغ ها و جنگلات ، همچنان دهات و شهر ها باز سبز و خرم خواهد شد و توان آن پديد خواهد آمد ، تا زمين های باير و دشت های ناآباد و حتی تپه ها و بلندی ها و کوه هاسرسبز و خرم ساخته شود .

فرهنگ باستانی ما ، که زراعت و مالداری و آبادی و سرسبزی را برای رفاه و آسايش آدمی و بقای سلامتی محيط زيست ميخواهد ، طبعاً با بزرگترين مصيبت اجتماعی يعنی جنگ ، که کار و کوشش های سازنده را مانع شده و دستاورد های آن را نابود ميسازد و بدتر از آن آدمی را به دست آدمی نابود ميکند سازگار نميتواند باشد . بر خلاف اگر به ادبيات کلاسيک و هم به ضرب المثل های عاميانه که خرد تجربه قرون را بازتاب ميدهد مراجعه کنيم ، آنجا سخن همه از ستايش کار و کوشش ، خدمت و آبادانی و توصيه گذشت ، برده باری ، مدارا و مروت است و آن جا هم که از قهرمانان و جنگاوران و سپه سالاران ستايش شده برای نبرد شان به خاطر صلح ، آزادی و داد و کوتاه ساختن دست متجاوز و زورگو و ستمکار و هواخواهی از ملت ، مردم ، شرافت ، عدالت و انسانيت و دستگيری از نيازمندان در ميان ميباشد .

در کنار رسوم دارای خصلت اجتماعی ، در نوروز رسومی پسنديده ديگری نيز است ، که بيشتر به کانون خانوده‌گی و استواری و نيکبختی آن ارتباط دارد . از اين جمله است باورهای قديمی در باره برگشت روح نياکان و مرده‌گان برای کومک به وارثان و بازمانده‌گان در آستانه جشن نوروز . چنان که روشن است ، يک سال خورشيدی ۳۶۵ روز و پنج ساعت و چهل و هشت دقيقه و پنجاه ثانيه ميباشد . چون سال را به دوازده ماه تقسيم ميکردند و هر ماه را سی روز قياس مينمودند ، باکسر دقيقه ها و ثانيه ها ، پنج روز ديگر اضافی ميماند . به همين سبب ۳۶۰ روز را گاه زنده ها و ۵ روز آخر سال را از آن مرده‌گان ميدانستند . باور گذشته‌گان بر آن بود ، که در همين پنج روز آخر سال ارواح مرده‌گان به سوی خانه و کاشانه بر ميگردند ، تا به وطن و خانواده خود کومک نمايند و جمعاً ده روز را ميان خانواده خويش بسر برند . به همين سبب کوشش ميشده تا بخصوص در هنگام سال نو و آستانه آن بيشتر و بهتر از هر زمانی کانون خانواده در تفاهم ، همدلی و خوشی کامل باشد ، زيرا باور داشتند که در غير آن ارواح گذشته‌گان ناخشنود شده و خانوداه را پيش از سپری شدن موعد ترک خواهند کرد .

ورود بهار نيز حاصل همين فرود دسته جمعی ارواح نياکان و گذشته‌گان ، که باور بر مقدس بودن و بهشتی بودن شان بود ، پنداشته ميشد . روشن کردن چراغ قبل از تاريکی هوا در آستانه نوروز و نيز اين که در نوروز بايد در خانه و با خانواده خود بود ، در همين باور ريشه دارد .

رسم ديگر نوروزی که آنهم در ظاهر بيشتر خانواده‌گی مينمايد ، و با بهروزی اجتماعی نيز پيوند عميق دارد و با تقديس کشت و زرع و سبزی و خرمی و پاکی محيط زيست همريشه ميباشد ، همانا رسم هفت سين است .

عدد هفت از زمان فرهنگ ويدايی در سرزمين ما عدد نيک و حتی مقدس پنداشته ميشد . به گونه مثال در آيين ميترايی بر هفت اصل تاکيد ميشده است . باور به پروردگار يکتا ، داشتن تنها يک همسر ، مخالفت با برده‌گی و برده‌داری ، اسير افسون ثروت نشدن ، انتخابی بودن زمامداران و رهبران دينی و دولتی ، از شمار همين اصول است .

به همين سان هفت مرحله سلوک ــ طلب ، عشق ، معرفت ، استغنا ، توحيد ، حيرت و فنا ــ وجود داشته ، که شيخ عطار از آن در منطق الطير به نام هفت وادی سلوک يادکرده است .

همين است که مولانا جلال الدين بلخی ميفرمايد :

هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز در خم يک کوچه ايم

به همين ترتيب هفت مرتبت روحانيت و هفت رنگ محترم وجود داشته است . چنان که نظامی ميگويد :

هفت رنگ است زير هفت اورنگ

نيست بالا تر از سيــاهـي رنـــگ

در آيين زردشتی نيز عدد هفت مقدس بوده است ، چنانچه پيروان اين آيين بايستی راستی و درستی ، پاک منشی ، پندارنيک ، گفتارنيک و کردارنيک ، عشق و محبت و خدمتگذاری به انسان و جامعه را رهنما قرار ميدادند .

در اديان موسوی و عيسوی و همچنان در دين مقدس اسلام نيز عدد هفت به تکرار آمده است .

به هر رو در سفره رنگين نوروزی هفت خوردنی که نام آن با حرف سين آغاز گردد ، قرار داده ميشود . مثلاً سير ، سرکه ، سمنک ، سمارق ، سنجد ، سيب ، سبزی ( پالک ) ، سبزه و غيره . چنان به نظر ميرسد ، هفت سين در گذشته های دور هم نزديک به رسم امروزی بوده باشد ، گرچه پسانتر ها سفره نوروزی با شمع ، شاخه های گل ، شاخه برخی درختان بارور ، خوشه غله جات ، حبوبات ، آب ، شير ، عسل و تخم مرغ هم تزيين ميشد .

هفت ميوه يا ميوه تر کرده نيز از شمار سنن نوروز است . چند روز مانده به نوروز انواع شيرين کشمش ، آبجوش ، شکر پاره و امثالهم را ميشويند و در آب تر ميکنند . يک روز پيش از نوروز خسته باب چون چهارمغز ، بادام ، خسته و پسته را نيز پوست گرفته ، به ميوه های ديگر اضافه ميکنند . يک مشت سنجد هم پا پوست اضافه ميشود . اين ترکيب خوشمزه و در عين زمان بسيار مفيد و صحی ، معمولاً در نوروز بعد از غذای ظهر صرف ميگردد . از شمار غذا های نوروزی رايج ترين آن سبزی چلو و ماهی است .

داماد ها به خانه نامزد خود خوانچه نوروزی ميبرند . ماهی و جلبی جز اصلی خوانچه را تشکيل ميدهد . ساير خوردنی ها و نيز تحفه ها نظر به سليقه و توان طور دلخواه بر آن اضافه شده ميتواند . بردن گل هم نزد خانواده های شهری و روشنفکر رايج گشته ، که هم با روحيه نوروز همخوانی دارد و هم به هر رو پسنديده و نيکو است .

نزد مردم مسلمان افغانستان رسوم باستانی نوروز صبغه های اسلامی نيز يافته است . از آن جمله ميتوان از افراشتن جهنده بر فراز زيارت ها و اماکن مقدسه در کابل و ولايات ياددهانی نمود . در اين ميان افراشتن جهنده بر مزار شاه ولايتمآب حضرت علی کرم الله وجهه در مزار شريف ، مرکز ولايت بلخ مراسم پر شکوه و پر از جذبه دارد و عقيده بر آن است ، که در اين روز کور ها بينا ميشوند و بيماران شفا ميآبند و نياز حاجتمندان برآورده ميشود . با افراشتن جهنده بر زيارت سخی در کابل ، که آن هم مراسم با شکوه و پر جذبه دارد ، ميله سخی شروع ميگردد ، که بخصوص برای کودکان و نو جوانان و جوانان سرور آور و با نشــــاط است .

به همين سان سال هجرت حضرت پيامبر اسلام ( ص ) بحيث مبدأ سالشماری پذيرفته شده ، گرچه تقويم رايج مبتنی بر سال خورشيدی است و تنها مناسبت های دينی بر اساس سال قمری محاسبه و تعيين ميشود .

با نوروز يک سلسله جشن ها و ميله های بهاری آغاز می يابد ، که در آن عام و خاص امکان شرکت را دارند . از اين شمار ميتوان از ميله گل سرخ در تورغوندی ، ميله ارغوان در اطراف کابل ، ميله گل نسترن در باغ بالا و ميله گل نارنج در جلال آباد نام برد .

در فصل گل نارنج و تحت نام ميله گل نارنج ، در جلال آباد ساليانه مشاعره بزرگ نيز صورت ميپذيرد‌.

به هر رو نوروز جشن خوشی و اميد ، جشن آغاز بهار و سال نو ، جشن ياددهانی از رسم و رواج ها و سنن پسنديده ملی و روشنترين مظهر فرهنگ باستانی سرزمين ما است .

نوروز در کشور های همجوار که با ما دارای رشته های متعدد روابط بشری ، تاريخی و فرهنگی اند ، نيز جشن گرفته ميشود .

نوروز ، بهار و آغاز سال نو همه با اميدها و آروزهای نو ارتباط دارد . بی گمان امروز بزرگترين اميد و حياتی ترين نياز مردم افغانستان پايان جنگ و رسيدن به صلح و آرامش و يافتن زمينه و امکان کار و زنده‌گی فارغ از تهديد و ارعاب است . به اميد نوروزی که افغان ها با تکيه بر فرهنگ ، هويت ملی و منافع ملی مشترک و اراده ملی در فضای صلح ، تفاهم و اتحاد ملی به پيشواز سال نو بروند و هر نوروز نقطه عطف تازه در کار و کوشش برای آبادانی کشور و آسايش ، رفاه و نيکبختی مردم باشد و بدينترتيب افغان ها باز جای شايسته خود را در ميان ملل متمدن جهان احراز نمايند .

***

بر گرفته از شمارهء دوم آسمايی ، بهار سال 1376 خورشيدی