احمدعلی کهزاد

بنای قصر چهل ستون به سمت شرقی بالاحصار کابل

زمانشاه در دورهء کوتاه ٩ ساله سلطنت خود با اينکه گرفتاری های زياد در داخل خاک افغانستان و در خاک های مفتوحه قلمرو درانی و در سرحدات شرقی و غربی و شمالی کمتر به وی فرصت ميداد که در کابل بماند بازهم هر وقت مجالی يافته به آبادی و احداث باغ ها و طرح و بنای برخی عمارت ها در بالا حصار و شهر کابل پرداخته است.
در قطار اين آبادی ها اول تر از همه بايد طرح بنای قصر چهل ستون را حساب کرد که در حصص شرقی بالاحصارکابل بنا نهاد(*) تنها ماخذ معاصر زمانشاه که در اين باب معلومات کافی ميدهد منظوهه ايست از ميرزا لعل محمد عاجز افغان شاعر و طبيب معروف کابلی که در عصر تيمور شاه و زمانشاه می زيست و در دربار حيثيت طبيب و شاعر را داشت و قبل برين در ذيل واقعات عصر تيمور شاهی از او نام برديم. اين شاعر نامور در دورهء سلطنت زمانشاه هم درکابل حيات داشت و قصيده ها و پارچه هايی در مدح شاه مذکور و در توصيف برخی از آبادی های زمان وی دارد که از نظر تاريخ بسيار مغتنم است. چون يگانه ماخذ مهم در باب تعمير قصر چهل ستون که در حصص شرقی بالاحصارکابل به امر زمانشاه و به توجه جان نثار خان آباد شد همين منظومه است اينک اول به نقل آن از ديوان غزليات شاعر مرحوم می پردازيم:

به عهد دولت خورشيد و سايهء يزدان
مه سپهر کرم شاه ملک خسرو دوران
يگانه گوهر اکليل ياری شاهی
خراج و باج گرفته ز ملک قيصر و خاقان
اگر ز موج گهرپاشی کفش بنگارم
بروی بحر زند پشت دست پنجهء مرجان
سپهر مرتبه شاه زمان کزو بزمان شد
بسيط روی زمين از بساط عدل درخشان
دميکه دست عطايش رواج جود به بخشد
به نيم حبه نيرزد متاع قلزم امکان
بقهر وخشم عتابش زدست رفته عدو را
دل و طرب جگر و تاب و جرئت و سامان
زجود و بخشش او کرده است پرسائل
بنقد درو زر و لعل، جيب وکيسه و دامان
بخلق و مشرب و تدبير او زمانه نديد
کسی به کشور هند و بلاد روم و خراسان
بامرشاه همان خانه زاد خاص قديمی
که جان نثار خطابش بود بسلک غلامان
بسمت شرقی بالاحصار قلمهء کابل
بنا نمود بنائی که سرکشيده به کيوان
عمارتی چه عمارت چهل ستون رفيعی
که بيستون بود آنجا زجمع سأيه نشينان
چهل ستون که بود هر ستون او به لطافت
چوسرو دلکش جانبخش همچو قامت خوبان
چهل ستون که به تعظيم پايتخت شهنشه
زچهارسمت ستونها کشيده صف جو غلامان
سريرشاه بود اندر وجود ديدهء روشن
بدور ديده ستون ها کشيده حلقه جو مژگان
از آن به منزل چارم يقين منزل شه شد
که آفتاب ز چرخ چهار مست نمايان
بزخم چشم عدو بر سرش نهاده زمانه
يکی کلاه فرنگی جو خود رستم دستان
چه طرح ريخته دلکش چه نقش راست فتاه
بسمت مشرق از ين قصر عکس رنگ خيابان
تمام حسن و همه نور چون رياض متجلی
مگر زمين خيابان بگو جبين نکويان
زمين صاف، نهالان سبز هر طرف آن
دوانده ريشه به دورش چوخط عارض خوبان
نهالها همه سر سبزگشته اندر آبش
سز است گر بد هم نسبتش به بخت جوانان
هر آنکه ديده در آن روز اين عجيبه تماشا
زخويش رفت وليکن نبات شاه ثنا خوان
توهم به ختم سخن کوش(عاجز) ازره خواهش
برار دست و بخواه اين دعا ز حضرت يزدان
که يارب از اثر چشم بد دهی تو امانش
به ظل رحمت خويشش بدار خرم و شادان
زمانه تا بود او را بقا بده به زمانه
به جام دار می عشرتش هميشه به دوران
کسيکه روی بگرداند از اطاعت امرش
بروی شاهد عيشش دوديده باز مگردان
بسی ز فکرت تاريخ بود دل متردد
سروش هاتف عيبم به غيب گفت که بر خوان
به جيب شرم کشيدند آسمان و زمين سر
بود جو سال ظهورش (چهل ستون خيابان)


چهل ستون رفيع جان نثار خان، سمت شرقی بالاحصار قلعهء کابل،
سريرشاه در منزل چهارم  به شکل کلاه فرنگی
خود رستم دستان خيابان، نهال های سبز ماده تاريخ چهل ستون خيابان ١٢١٠


حالا که اين منظومه شيوای عاجز کابلی را راجع به قصر چهل ستون که يکی از قصر های مجلل عصر زمانشاهی بود خوانديم، بايد در خلال کلمات آن بيشتر دقت کنيم تا کمی موقعيت نمای خارجی عمارت و برخی از خصوصيات داخلی آن روشن تر شود.
عاجز کابلی درين منظومه خود اين قصر را به نام (چهل ستون) يا (چهل ستون خيابان) و به صفت (چهل ستون رفيع) ياد کرده راجع به موقعيت آن يکی مصرع واضح ميگويد: به سمت شرقی بالا حصار قلعهء کابل (سمت مشرق) در يک مصرع ديگر هم تکرار شده ولی آنجا چنين آمده: در مقطع قصيده که شاعر مادهء تاريخ سال ظهور قصر را از « بسمت مشرق از اين قصر عکس رنگ خيابان » چهل (ستون خيابان) استخراج ميکند، اين سوال بيشتر بخاطر می آيد که (خيابان) بدينجا چه معنی دارد. همان که در کا بل از زمانه های مغل ها منطقه يی بنام (خيابان) ياد ميشد.
تذکر دادم که روز پنجشنبه سوم صفر 1016 به امر در جلد اول بالاحصارکابل و پيش آمدهای تاريخ (صفحه 242)  جهانگير اسپ دوانی در (خيابان) بعمل آمد. خيابانی که امروز در لب رودخانه کابل داريم گوشهء از آن خيابان وسيع آن وقت را نشان ميدهد. آيا از جمله (سمت مشرق بالا حصار قلعه کابل) چه مفکوره صحيح گرفته ميتوانيم. قصر چهل ستون زمانشاه در حصص شرقی داخل بالا حصار بنا شده بود يا به سمت مشرقی بالا حصار در خارج حدود قلعه چه حصه ئی که امروز به خيابان مشهور است نه به سمت مشرق بالا حصار بلکه به طرف شمال شرق آن افتاده خيابان بدين وسعتی که در زمان جهانگير اسپ دوانی در آن بعمل می آمد طبعا وسعت زياد داشت. بدين مفهوم دامنه آن تا مشرق بالا حصار هم امتداد يافته ميتواند بهرحال قصر چهل ستون يا در سمت شرقی داخل بالا حصار يا در سمت شرقی خارج قلعه از بالا حصار بسيار دور نبوده قراريکه ميرزا لعل محمد خان عاجز تعريف ميکند چهل ستون زمانشاهی عمارتی بود بلند و رفيع و مشتعل بر چهار منزل و در يکی از اطاق های منزل چهارم سرير پادشاهی گذاشته شده بود، پوشش قصر بشکل گنبد بزرگ صورت گرفته بود چنانچه آنرا (کلاه فرنگی) ميخواند و به (خود رستم دستان) تشبيه ميکند.
زمين های اطراف قصر صاف و خيابان ها همه مشجر بود و ديدن قصر و جدول های آب و صفوف درخشان آن مجموعهء زيبا و ديدنی تشکيل داده بود . اين قصر به امر زمانشاه و به سعی جان نثار خان در سال ١٣١٠ به پايهء اتمام رسيد.
تاريخ اتمام اين قصر به نظر شاغلی ابراهيم خليل از جمله (چهل ستون خيابان) بدست می آيد به اين ترتيب که عدد خود اين جمله ( 1218) ميباشد و (سر) زمين و آسمان که عبارت از حروف (الف) و (زا) باشد به حساب ابجد مجموع آن ( ٨) ميشود که بايد از رقم بالا کم شود و بدين ترتيب سال ١٢١٠ هجری قمری بدست می آيد.

***
*- صفحهء 351 و 352 درة الزمان مولف محترم عزيزالدين وکيلی پوپلزايی ملاحظه شود.
**- نقل از از صفحه 296 تا 298 ديوان غزليات و مخمسات و رباعيات ميرزا لال محمد عاجز شاعر و طبيب کابلی که از طرف ورثهء آن مرحوم ذريعهء محترم محمد ابراهيم خليل بدسترس اينجانب گذاشته شده است.