برگرفته از : www.hozhaber.com


حميد عبيدی

"انتظاری که « ماجراهای آرش» آفرید"

گرچه برای اثر خوب داستانی میتوان مشخصات بسیاری را ذکر کرد- از زبان تا ساختار؛ از درونمایهء اثر تا دیدگاه نویسنده؛ و امّا، برای من- به حیث خواننده- برازنده ترین مشخصهء یک اثر ادبی جذابیت آن است. به این معنا که وقتی شروع به خوانش یک اثر کردی نتوانی از آن دل بکنی و وقتی آن را تمام کردی از این که وقتت را صرف خوانش آن کرده ای کم از کم راضی باشی. البته اگر اثر شناختت را از انسان ، جامعه و جهان غنی تر ساخته باشد و بر غنای معنویت افزوده باشد فبها. «ماجراهای آرش» برای من از یک چنین جذابیتی برخوردار بود- وقتی خوانش آن را شروع کردم، دیگر نتوانستم از آن دل بکنم.

«ماجراهای آرش» همان گونه که از نامش پیداست ، ماجراهای پسری است به نام آرش از یک خانوادهء مرفهء شهر کابل. مادر آرش که شهروند کشور دیگری بوده است از شوهر افغانش جدا شده و فرزند خویش را رها کرده و به وطن خویش برگشته است. پدر آرش مدتی را تنها با فرزندش می گذراند. با پدر و مادر و سپس هم با « مادرخوانده»ء آرش از زبان خود وی آشنا می شویم . و آرش مسایل و رویدادهای گاه تلخ و گاه شیرین زنده گی خانواده گی ، محیطی و اجتماعی را با زبان سادهء یک کودک - کودک کنجکاو و هوشیار- بیان می کند.

در « ماجراهای آرش» ما با فضای اواخر دههء هشتاد و اواخر دههء نود کابل از دید کودکی که دارد به نوجوانی پا می گذارد، نیز آشنا می شویم-دیدی که کنجکاو و انتقادی است، ولی از پردهء دودی پیشداوری و دشمنی پالوده است.

رمان در مرحله یی که آتش جنگ های داخلی و هرج و مرج تباهی آور دههء نود خوشبینی ها و امیدواری های هواداران دیروزی زمامداران نو به دوران رسیده را هم از میان برده است، با روایت سیر و سفر آرش به سرزمین بهشتی رویاهای صلح، مهربانی و تفاهم پایان می یابد. آرش آن چی را که در زنده گی واقعی از آن محروم بوده است در خواب می بیند- خوابی که برای آرش و هموطنانش تا امروز هم تعبیر نشده است. کنار هم نهادن فاجعهء خونین و بزرگ آغاز دههء نود و خواب رویایی آرش ، از ارزشمندترین مشخصات این اثر به شمار می رود.

قوت این اثر پروین پژواک ناشی از آن است که وی هم فضای اجتماعی این رمان را تنفس و تجربه کرده است و هم به نحوی از انحا با قهرمان اصلی و شخصیت های دیگر این اثر و تجربهء زنده گی آنان نیز آشنا است. در این جا منظور این نیست که نویسنده گویا نقش عکاس «ریالیست» را ایفا کرده باشد. نه ،« ماجراهای آرش» نه روایت سرنوشت شخصیت و یا شخصیت های «واقعی» است، و نه هم محصول تخیل خالص. به همین سبب هم است که این رمان را می توان بدون هیچ مشکلی در چهارچوب تعریف متعارف و کلاسیک رمان-همان گونه که ویلیام هزلیت انگلیسی در قرن نوزده نوشته است: « رمان، داستانی است که براساس تقلیدی نزدیک به واقعیت، از آدمی و عادات و حالات بشری نوشته شده باشد و به نحوی از انحاء شالوده جامعه را در خود تصویر و منعکس کند... »-ارزیابی کرد. به زبان دیگر این اثر ما را از تعریف کلاسیک رمان فراتر نمی برد و میان تعریف های گوناگون از رمان سرگردان نمی سازد. « ماجراهای آرش» در سطح افغانستان در همین قالب و با همین زبان هم برای نوجوانان می تواند قابل فهم و جذاب باشد و هم برای کسانی مثل من که چند دهه پیش این برههء زنده گی را پشت سر نهاده اند. به هر رو ، تا سخن از کودکی و نوجوانی و دهه های پس از جوانی است این را هم باید بیفزایم که به باور من یا تعریف « ماجرا های آرش» به حیث «رمان برای کودکان و نوجوانان»، چندان دقیق نیست و یا هم -به احتمال بیشتر- هر انسانی در بزرگسالی نیز تا حدی کودک باقی می ماند.

پروین پژواک به نسلی تعلق دارد که در دورهء صلح و آرامش به دنیا آمد و در دورهء بحران و جنگ به سن بلوغ رسید. وی گرچه از کودکی دل در گرو هنر و ادبیات داشت ، ولی در رشتهء طب اطفال تحصیل کرد. وی سوگند سقراط- در معنای خدمت کن، تداوی کن و به هیچ کس ضرر نرسان- را نه تنها زمانی که به حیث طبیب کار می کرد ، بل در عرصهء ادبیات و فعالیت اجتماعی هم رعایت می کند. وامّا، پروین پژواک به حیث شهروند و نویسنده، زبان رگ و روشن دارد. در شخصیت پروین پژواک چند صفت را به روشنی می توان تشخیص داد: مهربانی، حقیقتجویی، صداقت، صراحت و بردباری در برابر دگراندیشان.

« ماجراهای آرش» ثابت می سازد که پروین پژواک از توانایی درخشانی در عرصهء داستاننویسی برخوردار است. وی اگر به جای «نوشتن» به «تولد» و «پرورش» اثر بپردازد، می تواند حتّا از مرز هایی که با « ماجراهای آرش» به آن رسیده است، بسا فراتر نیز برود . برای دستیابی به این مأمول وی باید روی زبان و نیز «تکنیک» بیشتر و دقیقتر کار کند؛ و باور دارم که وی این توانایی را هم دارد. ای کاش پروین پژواک از این پس تنها از این سطح و یا فراتر از آن بنویسد ؛ ولو این خوب نویسی سبب کم نویسی نیز شود؛ و این نکته یی است که آن را به خودش نیز گفته ام .

جمهوری اتحادی آلمان26.11.2007

***

پیوندهای مرتبط با موضوع :

- صفحهء آثار  پروین پژواک در آسمایی

- ویبسایت پروین پژواک