19.12.2016

پیشوا

جبران خلیل جبران

ترجمۀ عبدالرحمان پژواک

۵

توانگری گفت: از عطا باز گوی.

 

پاسخ داد: هنگامیکه از آنچه دارید میدهید دهش شما اندک است. آنچه از نفس خود دهید چیزیست که بدرستی داده اید.

زیرا آنچه در تصرف شماست چیست جز چیزی که آن را نگهداشته اید که مبادا فردا به آن نیازمند شوید؟ و اما فردا؟

فردا برای آن سگ هشیاری که استخوانها را در ریگهای که نمیتوان نشانی روی آن گذاشت دفن میکند و خود بدنبال زائرین به شهر مقدس میرود، چه خواهد آورد؟

آیا خوف نیازمندی جز نیازمندی است؟

آیا در حالیکه چاه شما از آب پر است بیم تشنگی موجود نیست، آن تشنگی که فرو نمیشیند؟

کسانی هستند که کمتر از آنچه که دارند میدهند و آن را به شناسائی میدهند و آرزوهای نهانی شان تحفۀ شان را ناقص میسازد.

کسانی هستند که اندک دارند و همگان را میدهند. اینها به حیات و فراوانی نعمت های زندگی ایمان دارند و کیسۀ شان هرگز تهی نمیگردد.

کسانی هستند که به سرور میدهند و این سرور اجر و انعام شان است.

کسانی هستند که به درد و اندوه میدهند و این درد و اندوه جزای شان است.

کسانی هستند که میدهند و اندوه نمیشناسند و سرور نمیجویند و دهش شان از روی تقوی نیست. اینها طوری میدهند که در فلان وادی گلی عطر خود را، بی آنکه مشامی را تازه کند، به هوا میدهد.

در دست اینان ایزد سخن میگوید و در ورای چشم شان تبسم خود را به روی زمین میفرستد.

دهش در برابر خواهش نیکوست اما بی آنکه خواسته شود، دادن به درک نیازمندی نیکوتر است برای کسیکه دست باز دارد جستجوی کسی که نیازمند است بیشتر از مسرت دهش فرحت می آورد.

آیا چیزی هم است که آن را باید نگهداشت؟

هرچه دارید روزی داده خواهد شد. پس اکنون بدهید که هنگام دهش شماست نه از بازماندگان شما.

بارها میگویید میدهم اما به کسانیکه درست نیازمند هستند.

درختان شما در باغ و گوسپندان شما در رمه چنین نمیگویند. آنها میدهند تا بزیند، اگر نگهدارند تباه خواهند شد.

کسیکه حق دارد شب و روز داشته باشد ارزنده است که همه چیز از شما دریابد. آنکو از بحر حیات حق نوشیدن دارد حق اوست که ساغرش را از جویبار کوچک شما پر کند.

کدام بیابان وسعیتر از آن بیابانیست که در شجاعت و حوصلۀ قبول خیرات واقع است؟

شما کیستید که مردم سینۀ شان را بکشایند، پرده از روی غرور و مناعت خود برگیرند تا ارزش شان را برهنه ببینید و غرور شان را به سرفرازی تماشا کنید؟

نیک بنگرید شما خود مستحق هستید که بدهید و آلۀ دهش باشید. زیرا در حقیقت حیات به حیات میبخشد و شما که خود را دهنده میشمارید از روی حقیقت درین معامله شاهدی بیش نیستید.

و شما ای کسانیکه میگیرید -  در حالیکه همه کس میگیرد – بار منت نبردارید ورنه یوغی بر خود و هر آنکه چیزی میدهد گذاشته خواهید بود. بلکه با آن کسیکه میدهد یکجا بلند شوید، طوریکه تحفۀ او برای دهنده و گیرنده مانند بالی باشد که ایشان را به سوی اوج ببرد.

رهین احسان بودن انکار از سخای کسی است که زمین با سینۀ فراخ خویش مادر او و آسمان پدر اوست.

"ادامه دارد..."

*

بخش های پیشین:

- سخن مترجم

۱- فرا رسیدن کشتی

۲- در بارۀ عشق

۳- در بارۀ زناشوهری

۴- در بارۀ فرزندان